دانلود فایل صوتی Feghh 87-14021202
دانلود فایل متنی 14021202

فهرست

جلسه 86 فقه – 1402/12/02 – اعتبار قصد قربت در زکات

پخش صوت

Feghh 87-14021202

 

 

درس خارج فقه استاد حاج سید محمد جواد شبیری

14021202

مقرر: امیر حقیقی

موضوع: صدقه‌بودن زکات /ادلّه دال بر اعتبار قصد قربت /زکات

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در اعتبار قصد قربت در زکات بود. در جلسه گذشته یکی از استدلالات آیت الله خویی بیان گردید. ایشان فرمودند که بر زکات، صدقه اطلاق شده است. در صدقه قصد قربت واجب است؛ بنابرین، در زکات نیز اعتبار این قید ثابت می‌گردد. مناقشات این استدلال در جلسه گذشته مورد بررسی قرار گرفت.

 

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

ادلّه دال بر اعتبار قصد قربت در زکات

در مساله قصد قربت، عمده کلام در حکم وضعی است. در اعتبار نیّت قربت در حکم تکلیفی زکات، بحثی نیست. زکات وقتی عزل می‌گردد، از ملک مالک خارج می‌گردد. باید بررسی گردد که این خروج مال از ملک، منحصر در صورتی است که قصد قربت وجود دارد، یا آنکه اگر بدون قصد قربت نیز عزل رخ دهد، آن مال از ملک مالک خارج می‌گردد.

بیان چند نکته در مورد استدلال آیت الله خویی به صدقه‌بودن زکات

آیت الله خویی بیان کردند که زکات، صدقه است و در مفهوم آن، قصد قربت اخذ شده است. مناقشات این قول در جلسه گذشته بیان گردید. تنها یک نکته‌ در تکمله آن مباحث بیان می‌گردد.

نکته اول: دلالت روایت ابوبصیر بر عدم اعتبار قصد قربت در صدقه

روایتی در وسائل الشیعه از کتاب زهد حسین بن سعید نقل شده است که دلالت بر آن دارد که در مفهوم صدقه، قصد قربت اخذ نشده است:

«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يُجَاءُ بِالْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَدْ صَلَّى فَيَقُولُ: يَا رَبِّ قَدْ صَلَّيْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، فَيُقَال:‏ لَهُ بَلْ صَلَّيْتَ لِيُقَالَ مَا أَحْسَنَ صَلَاةَ فُلَانٍ، اذْهَبُوا بِهِ إِلَى النَّارِ. ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَ ذَلِكَ فِي الْقِتَالِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ الصَّدَقَةِ»[1].

نکته دوم: تفاوت صدقه و هدیه

در رابطه با تفاوت صدقه و هدیه نکته دیگری باید ملاحظه گردد. توضیح آنکه: در رابطه با گوشت قربانی حجّ بیان شده است که باید سه قسمت گردد: اکل شود و اطعام یا هدیه گردد و صدقه داده شود.

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع سُقْتُ فِي الْعُمْرَةِ بَدَنَةً أَيْنَ أَنْحَرُهَا قَالَ بِمَكَّةَ قُلْتُ أَيَّ شَيْ‏ءٍ أُعْطِي مِنْهَا قَالَ كُلْ ثُلُثاً وَ أَهْدِ ثُلُثاً وَ تَصَدَّقْ بِثُلُثٍ»[2].

این روایت بین صدقه و هدیه تفاوت نهاده است. تفاوت هدیه و صدقه در آن است که صدقه به فقرا به جهت ترحّم بر ایشان داده می‌شود، ولی هدیه به جهت اکرام و احترام و تودّد عطا می‌گردد.

نکته سوم: تقابل صدقه و زکات در روایات

نکته دیگری که مقدمه مباحث آتی نیز به شمار می‌رود آن است که هرچند به زکات، صدقه هم اطلاق شده است، ولی در روایات زیادی، صدقه در مقابل زکات قرار گرفته است. صدقه اگر به معنای عام باشد، زکات هم داخل آن است، ولی در مواردی که به معنای خاص است (اختصاص به صدقات مستحبّ)، شامل زکات نمی‌گردد. به نظر می‌رسد وقتی صدقه و زکات در مقابل هم قرار می‌گیرند، زکات ناظر به واجبات، و صدقه ناظر به مستحبات است. تنها در یک روایت است که این امر استظهار نمی‌گردد، و در آن روایت ممکن است خطا یا اشتباه یا سهوی در نقل رخ داده باشد. در ادامه بحث، روایاتی که صدقه را در مقابل زکات قرار داده است، ذکر می‌نماییم. این نکته را هم مدّ نظر قرار دهید که محلّ بحث ما، صحّت یا عدم صحّ سندی این روایات، و یا التزام به مضمون آنها یا عدم التزام نیست. غرض، ذکر تقابل صدقه و زکات در روایات مختلف است.

حاصل آنکه تنها در یک روایت، صدقه در مقابل زکات واقع شده، و تصریح شده است که صدقه واجب است، ولی در سایر روایاتی که در مقابل زکت آمده، به معنی صدقات مستحبّ است.

اراده صدقه واجب از صدقه

در یک روایت وارد شده است:

«عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَى أَبِي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الَّذِينَ فِي أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ. لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ مَا هَذَا الْحَقُّ الْمَعْلُومُ فَقَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع الْحَقُّ الْمَعْلُومُ الشَّيْ‏ءُ يُخْرِجُهُ الرَّجُلُ مِنْ مَالِهِ لَيْسَ مِنَ الزَّكَاةِ وَ لَا مِنَ الصَّدَقَةِ الْمَفْرُوضَتَيْنِ …»[3].

در این روایت، صدقه در مقابل زکات قرار گرفته و هر دو هم مفروض قلمداد شده‌اند. تنها در همین روایت، این نکته وجود دارد. در هیچ روایت دیگر از روایاتی که صدقه در مقابل زکات است، استعمال صدقه، در صدقات واجبات، صورت نگرفته است. بنابرین، در این یک روایت ممکن است اشتباه یا خطا یا سهوی در نقل رخ داده باشد. بله، همین مورد نیز قابل توجیه است. یکی از اقسام کفارات، صدقه است. ممکن است مراد از صدقه در این روایت، کفّارات باشد، ولی در غالب روایاتی که صدقه و زکات، هر دو آمده است، مراد از صدقه، صدقات مستحبّ، و مراد از زکات، همان زکات مصطلح واجب است.

اراده خصوص صدقه مستحبّ از صدقه

در روایات متعدّدی که صدقه در کنار زکات وارد شده است، قرائنی بر اختصاص صدقه به صدقات مستحبّ وجود دارد. برخی از این روایات به شرح زیر است:

روایت اول:

«عَنْهُ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْلَمَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع عَنِ الْغُسْلِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ هُوَ وَاجِبٌ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ قَالَ نَعَمْ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَتَمَّ صَلَاةَ الْفَرِيضَةِ بِصَلَاةِ النَّافِلَةِ وَ أَتَمَّ صِيَامَ شَهْرِ رَمَضَانَ الْفَرِيضَةَ بِصِيَامِ النَّافِلَةِ وَ تَمَّمَ الْحَجَّ بِالْعُمْرَةِ وَ تَمَّمَ الزَّكَاةَ بِالصَّدَقَةِ عَلَى كُلِّ حُرٍّ وَ عَبْدٍ وَ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى وَ أَتَمَّ وُضُوءَ الْفَرِيضَةِ بِغُسْلِ الْجُمُعَةِ …»[4].

از این روایت استفاده می‌شود که مراد از زکات، زکات واجب و مراد از صدقه، صدقه مستحبّ است.

روایت دوم:

«فِي الذِّكْرَى نَقْلًا مِنْ كِتَابِ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْمِيثَمِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حكيمٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ كُوفِيَّانِ كَانَا زَيْدِيَّيْنِ- فَقَالا إِنَّا كُنَّا نَقُولُ بِقَوْلٍ وَ إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَيْنَا بِوَلَايَتِكَ فَهَلْ يُقْبَلُ شَيْ‏ءٌ مِنْ أَعْمَالِنَا فَقَالَ أَمَّا الصَّلَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الصَّدَقَةُ فَإِنَّ اللَّهَ يُتْبِعُكُمَا ذَلِكَ وَ يُلْحِقُ بِكُمَا وَ أَمَّا الزَّكَاةُ فَلَا لِأَنَّكُمَا أَبْعَدْتُمَا حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ أَعْطَيْتُمَاهُ غَيْرَهُ»[5].

«يُتْبِعُكُمَا ذَلِكَ وَ يُلْحِقُ بِكُمَا»: یعنی خداوند صلاة و صوم و حج و صدقه را به شما ملحق می‌کند و ثواب آنها را برای شما قرار می‌دهد.

«أَبْعَدْتُمَا حَقَّ امْرِئٍ»: در این فقره از روایت، پیشفرض، آن است که حقّی وجود داشته، و این حق ضایع گشته است. این تعبیر با زکات واجب تناسب دارد، ولی در فقره پیشین که بحث از صدقه است، حقّی ثابت نبوده است. این امر نشانگر استحبابی بودن صدقه است.

روایت سوم:

«حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّدَقَةِ الَّتِي حُرِّمَتْ عَلَى بَنِي هَاشِمٍ مَا هِي؟ قَالَ: هِيَ الزَّكَاةُ. قُلْتُ: فَتَحِلُّ صَدَقَةُ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ؟ قَالَ: نَعَمْ»[6].

از این روایت نمی‌توان استفاده نمود که زکات واجب بنی‌هاشم به یکدیگر جایز است؛ چرا که در مقام بیان این نکته نیست. بلکه در مقام بیان آن است که آنچه بر بنی‌هاشم حرام است، زکات واجب است، و زکات مستحبّ بر ایشان حرام نیست.

در روایت دیگری به نحو روشن‌تر، این مساله بیان شده است:

«سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي أُسَامَةَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّدَقَةِ الَّتِي حُرِّمَتْ عَلَيْهِمْ. فَقَالَ: هِيَ الزَّكَاةُ الْمَفْرُوضَةُ، وَ لَمْ تُحَرَّمْ عَلَيْنَا صَدَقَةُ بَعْضِنَا عَلَى بَعْضٍ»[7].

در این روایت، ذیل از صدر استثنا نشده است. بلکه روایت مزبور، بیانگر آن است که زکات مفروضه حرام است، ولی صدقه که غیر مفروض است، حرام نیست.

 

در روایت دیگری در تهذیب، نظیر این روایت ذکر شده است:

«… وَ الَّذِي لِلرَّسُولِ هُوَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْحُجَّةِ فِي زَمَانِهِ فَالنِّصْفُ لَهُ خَاصَّةً وَ النِّصْفُ لِلْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ أَبْنَاءِ السَّبِيلِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع الَّذِينَ لَا تَحِلُّ لَهُمُ الصَّدَقَةُ وَ لَا الزَّكَاةُ عَوَّضَهُمُ اللَّهُ مَكَانَ ذَلِكَ بِالْخُمُسِ …» [8].

روایت چهارم:

در روایتی در مکارم الأخلاق آمده است:

«… قُلْتُ فَأَيُّ الصَّدَقَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ r: جُهْدٌ مِنْ مُقِلٍّ إِلَى فَقِيرٍ فِي سِرٍّ. قُلْتُ: وَ أَيُّ الزَّكَاةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ r: أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا …»[9].

«مِنْ مُقِلٍّ إِلَى فَقِيرٍ»: یعنی اگر شخصی که خودش فقیر است به فقیر دیگری، صدقه مخفیانه بدهد، افضل صدقات است.

«أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا»: زکات دادن از گران‌قیمت ترین و ارزشمندترین مال از اموال زکوی، بهترین نوع زکات است.

روایت پنجم:

روایت دیگری است که به تعابیر مختلف با اسناد متعدّد ذکر شده است:

«وَ عَنْهُ، عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عُلْوَانَ، عَنْ جَعْفَرٍ، عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: دَاوُوا مَرْضَاكُمْ بِالصَّدَقَةِ، وَ ادْفَعُوا أَبْوَابَ الْبَلَاءِ بِالدُّعَاءِ، وَ حَصِّنُوا أَمْوَالَكُمْ بِالزَّكَاةِ، فَإِنَّهُ مَا يُصَادُ مَا صِيدَ مِنَ الطَّيْرِ إِلَّا بِتَضْيِيعِهِمُ التَّسْبِيحَ»[10].

امراض با صدقه مداوا می‌یابد، ابواب بلا با دعا دفع می‌شود و با زکات، مال تحصین می‌گردد. مراد از دوا در این روایت، اعمّ از دفع و رفع است.

غرض آنکه برای استدلال به روایاتی که لفظ صدقه در آنها ذکر شده و قصد قربت در صدقه معتبر شمرده شده است، باید اثبات گردد که در این روایات، مراد از صدقه، معنای عام است که شامل زکات هم می‌شود؛ بنابرین، اگر عام‌بودن معنی اثبات نشود، امکان اختصاص آن به صدقات مستحبّ وجود دارد، و امکان استدلال وجود نخواهد داشت.

ادلّه‌ مذکور در کلام آیت الله هاشمی

آیت الله هاشمی ادلّه‌ای برای نیّت قربت در زکات ذکر کرده‌اند. ایشان به‌جز اجماع و تسالم و ضروری‌بودن و امثال اینها، ادلّه‌ دیگری نیز ذکر نموده است. یکی از ادلّه، روایات است. اولین روایتی که ایشان ذکر نموده، صحیحه محمّد بن مسلم است.

دلالت صحیحه محمّد بن مسلم بر اعتبار قصد قربت در زکات

آیت الله هاشمی در این رابطه بیان کرده است:

«منها: ما دلّ علی اشتراط نیّة القربة فی الصدقة کصحیح محمّد بن مسلم، «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنْ رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ جَارِيَةٌ فَآذَتْهُ فِيهَا امْرَأَتُهُ. فَقَالَ: هِيَ عَلَيْكِ صَدَقَةٌ. فَقَالَ: إِنْ كَانَ قَالَ ذَلِكَ لِلَّهِ فَلْيُمْضِهَا، وَ إِنْ لَمْ يَقُلْ، فَلْيَرْجِعْ فِيهَا إِنْ شَاءَ»

إلّا أنّ هذا لا یدلّ علی أکثر من أنّ الصدقة التی هی للّه لا رجعة فیها، و لا تدلّ علی أنّ کلّ صدقة أو زکاة لا بدّ و أن تکون للّه، علی أنّها واردة فی الصدقة المستحبّة»[11].

«إِنْ كَانَ قَالَ ذَلِكَ لِلَّهِ»: این عبارت به دو صورت ممکن است خوانده شود. صورت اول آنکه «ذلک لله» مقول قول باشد. صورت دوم آنکه مجموع «ذلک لله»‌مقول قول نباشد، بلکه فقط «ذلک» مقول قول باشد و به عبارت قبل اشاره داشته باشد، و «للّه» متعلّق به قال باشد. به نظر می‌رسد صورت دوم صحیح است. آیت الله هاشمی نیز بنابر همین معنی، روایت را توضیح داده است. بنابرین، علامت ویرایشی دو نقطه «:» که در برخی از کتب بعد از «قال» آمده، صحیح نیست.

اشکالات آیت اللّه هاشمی به دلالت روایت محمّد بن مسلم

آیت الله هاشمی در مورد استدلال به این روایت، دو اشکال بیان کرده است.

اشکال اول: این روایت دلالت بر آن دارد که صدقه‌ای که برای خدا است، امکان رجوع در آن نیست، ولی دلالت بر آن ندارد که در تمامی صدقات یا زکوات باید نیّت قربت داشت.

اشکال دوم: این روایت مربوط به صدقات مستحبّ است. بنابرین، در صدقات واجب نمی‌توان به آن تمسّک جست؛ چرا که اعتبار قصد قربت در صدقه مستحبّ، تلازمی با اعتبار آن در صدقه واجب ندارد. به‌خصوص آنکه شرطیّتی که محلّ بحث است، مربوط به حکم وضعی است. در حکم وضعی این احتمال وجود دارد که بیان شود که مهمّ، حقّ غیر است که به این مال تعلّق گرفته است، و این حقّ، به هر نحوی که ادا شود، کفایت می‌کند. چنین امری با صدقه مستحبّ، تفاوت دارد. در صدقات مستحبّ، صدقه‌گیرنده از اساس، حقّی نداشته است. بنابرین، ممکن است که شارع، صدقات مستحبّ را تنها در صورتی که قصد قربت وجود داشته باشد امضا نماید، ولی زکات، حقّی است که –همانطور که از اوزاعی نقل شد- باید مثل سایر دیون ادا گردد. بنابرین، امکان تفکیک بین صدقات مستحبّه و زکات واجب وجود دارد.

بیان چند نکته در تکمله کلام آیت الله هاشمی

چند نکته در توضیح و تکمیل کلام آیت الله هاشمی ذکر می‌گردد.

نکته اول: توجّه به سوال مذکور در روایت محمّد بن مسلم

باید دقّت شود که در این روایت، سوال از چه امری است. باید بررسی شود که سوال مذکور در روایت، سوال از صحّت صدقه است یا از لزوم صدقه. قدر مسلّم روایت آن است که از لزوم صدقه سوال شده است. از این رو حضرت در پاسخ بیان کرده‌اند که امکان رجوع وجود دارد. اگر روایت بر لزوم صدقه حمل شود؛ نه بر وقوع آن، در این صورت، روایت بر خلاف کلام آیت الله خویی دلالت دارد؛ چرا که عدم اشتراط قصد قربت در صحّت صدقه از آن استفاده می‌گردد. گویا کلام آیت الله هاشمی نیز ناظر به همین نکته باشد.

نکته دوم: حمل روایت محمّد بن مسلم بر وقف

واژه صدقه در برخی از روایات، به معنی وقف نیز استعمال شده است. در این روایت نیز معنی ممکن است مراد از صدقه، وقف باشد؛ چرا که وقف عبد نیز جایز است؛ بنابرین، نهایت دلالت این روایت آن است که در وقف، قصد قربت لازم است. روایاتی که قصد قربت در صدقه را معتبر دانسته است و تعابیری نظیر «لا صدقة إلّا ما أرید به وجه الله» در آن وارد شده است نیز ممکن است ناظر به مساله وقف باشد.

جناب آیت الله والد بیان می‌کردند که ما در مسجد الحرام مشغول قرائت قرآن بودیم که یک لحظه نکته‌ای به ذهنمان خطور کرد. به ذهن ما رسید که این قرآن‌های موجود در مسجد الحرام، مال وقفی است. در وقف هم قصد قربت شرط است. نسبت به عامه هم قصد قربت، صحیح نیست، و قصد قربت ایشان ارزشی ندارد؛ چرا که قصد قربت شخصی که شیعه نباشد، مورد پذیرش نیست. پس تکلیف این قرآن‌ها چه می‌شود؟ ایشان می‌فرمود پاسخی که به ذهن ما رسید آن بود که این قبیل وقف‌ها از زمان قدیم و عصر معصومین b نیز رایج بوده است؛ بنابرین، در هر صورت این وقف‌ها صحیح است. در وجه تصحیح آن باید بحث شود.

تفاوت قصد قربت در انشاء و قصد قربت به نحو داعویّت

یکی از وجوهی که به نظر می‌رسد آن است که در وقف، قصد القربة شرط است؛ نه آنکه تحقّق القربة شرط باشد. یعنی واقف باید قصد قربت داشته باشد، ولی آنکه با عمل واقف، این قربت محقّق می‌شود یا خیر، امر دیگری است.

با این توضیح، اگر مراد از قصد قربت، صِرف قصد باشد، یعنی تنها در نیّت، قصد ابتغاء وجه الله کافی باشد، روایت ابوبصیر که ابتدای جلسه در نقض کلام آیت الله خویی ذکر شد، ناقض کلام ایشان نیست:

«الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ فِي كِتَابِ الزُّهْدِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ يُجَاءُ بِالْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ قَدْ صَلَّى فَيَقُولُ: يَا رَبِّ قَدْ صَلَّيْتُ ابْتِغَاءَ وَجْهِكَ، فَيُقَال:‏ لَهُ بَلْ صَلَّيْتَ لِيُقَالَ مَا أَحْسَنَ صَلَاةَ فُلَانٍ، اذْهَبُوا بِهِ إِلَى النَّارِ. ثُمَّ ذَكَرَ مِثْلَ ذَلِكَ فِي الْقِتَالِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ الصَّدَقَةِ»[12].

با توضیح اخیری که از قصد قربت بیان شد، در این روایت هم قصد قربت وجود دارد؛ چرا که در نیّت شخص، قصد قربت وجود داشته است، ولی محرّک و داعی او قربت نبوده است. در وقف‌های عامه نیز، نام خدا را می‌برند و قصد قربت هم انجام می‌دهند ولی صِرف انشاء محقّق شده است، ولی در واقع، آن عمل برای خدا نبوده است، ولی همین مقدار برای صحّت وقف کافی است، و بر اعتباری بیش از این، دلیلی وجود ندارد.

در محلّ بحث نیز این مساله را باید لحاظ نمود که آن قصد قربت که شرط است، مراد از آن چیست. آیا داعی باید قربت باشد، یا صرف آنکه در انشاء نیّت، قصد قربت باشد کفایت می‌کند. ظاهر کلام علما آن است که داعی و محرّک باید قربت باشد.

استدلال به سایر روایات در کلام آیت الله هاشمی و اشکال در آنها

یکی از اشکالات آیت الله هاشمی به روایت محمّد بن مسلم آن بود که موردش صدقه مستحبّ است. برخی دیگر از روایات، مورد خاصی ندارد تا این اشکال به آن وارد شود. آیت الله هاشمی در رابطه با این دسته از روایات بیان کرده است:

«و صحیحة حمّاد بن عثمان عن أبی عبدالله A قال: «لَا صَدَقَةَ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، و ظاهره اشتراط ذلک فی مطلق الصدقة، و صحیح الفضلا: -هشام و حمّاد و ابن أذینة و ابن بکیر و غیرهم- کلّمه قالو: «لَا صَدَقَةَ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏» و صحیح جمیل: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: الرَّجُلُ يَتَصَدَّقُ عَلَى وُلْدِهِ بِصَدَقَةٍ وَ هُمْ صِغَارٌ، أَ لَهُ أَنْ يَرْجِعَ فِيهَا؟ قَالَ: لَا، الصَّدَقَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» و غیره من الأحادیث

إلّا أنّ هذه الروایات ظاهرة فی أنّ الصدقة تعطی فی سبیل الله، و کأنّها تعطی للّه، و هذا مأخوذ فی مفهوم الصدقة و هو غیر قصد القربة، فلو أعطاها فی سبیل اللّه بقصد الریاء کان صدقة أیضا»[13].

ایشان بیان کرده است که در مفهوم صدقه، للّه‌بودن اخذ شده است، و این امری غیر از قصد قربت است. گویا ایشان بین نیّت و داعی تفاوت قائل شده است. گاهی تنها در نیّت، قصد قربت اخذ می‌شود، و گاهی علاوه بر نیّت، در داعی نیز، این قصد وجود دارد. آنچه محلّ بحث است آن است که داعی بر عمل، قصد خداوند باشد، ولی صرف آنکه در نیّت، قصد قربت را انشاء کند، -هر چند در مفهوم صدقه معتبر باشد-، محلّ بحث نیست.

مناقشه استاد در کلام آیت الله هاشمی

به نظر می‌رسد آنچه ایشان بیان کرده‌اند را اگر در مورد روایت آخر، یعنی صحیح جمیل بتوانیم تطبیق کنیم، در دو روایت دیگر یعنی روایت حمّاد بن عثمان و صحیح فضلا نمی‌تواند تطبیق نمود؛ چرا که آن دو روایت، ناظر به داعی است. اراده وجه الله، همان داعی است، و وجهی برای حمل آن بر صرف نیّت انشائي نیست. امّا صحیح جمیل نیازمند دقّت است. مراد از «الصدقة للّه» در صحیح جمیل دو احتمال وجود دارد.

احتمال اول: ممکن است مراد از روایت آن باشد که صدقه به تملیک خداوند درمی‌آيد، و آنچه که تملیک خداوند شده، امکان رجوع در آن وجود ندارد. در روایات هم وارد شده است که «مَا جُعِلَ لِلَّهِ فَلَا رَجْعَةَ فِيهِ»[14].

احتمال دوم: ممکن است مراد همان توضیحی باشد که آیت الله هاشمی بیان کردند که اگر در هنگام صدقه، نیّت قربت انشاء شود، امکان رجوع در آن نیست.

روایت چهارشنبه‌ای

یکی از روایاتی که مساله «بنی الأسلام علی خمس …» در آنها ذکر شده، دارای ذیلی است که قابل توجّه است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الصَّلْتِ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ ….. ثُمَّ قَالَ ذِرْوَةُ الْأَمْرِ وَ سَنَامُهُ وَ مِفْتَاحُهُ وَ بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَا الرَّحْمَنِ: الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ- ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً﴾.

أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ، مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ. ثُمَّ قَالَ: أُولَئِكَ الْمُحْسِنُ مِنْهُمْ يُدْخِلُهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ»[15].

«ذروة الأمر»: ذروه به معنی کنگره عرش است. در این روایت، به معنی رفیع‌ترین و بالاترین محلّ است.

«سنامه»: سنام به معنی کوهان است، و مراد از آن نیز در این روایت، رفعت و بلندی است.

گاهی مشاهده می‌شود که در بین مردم، طرفداری نسبت به یک تیم یا گروه وجود دارد. این امور تا حدّی که از باب شوخی و تفریح باشد، مساله‌ای نیست، ولی آنکه قلب انسان وابسته به یک تیم یا یک فرد یا گروه باشد، مطلوب نیست. در روایات وارد شده است که اگر انسان سنگی را هم دوست داشته باشد، با همان محشور می‌شود: «يَا نَوْفُ مَنْ أَحَبَّنَا كَانَ مَعَنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ»[16]. این روایت بسیار تکان‌دهنده است، و توجّه به آن انسان را از علائق نابجا بازمی‌دارد.

و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آل محمّد.

 

 

 

 


[9] مکارم الأخلاق، ص۴۷۲.

[11] کتاب الزکاة، ج۳، ص۲۵۱.

[13] کتاب الزکاة، ج۳، ص۲۵۱.

[16] الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 210