درس خارج فقه استاد حاج سید محمد جواد شبیری
14021201
مقرر: امیر حقیقی
موضوع: صدقه بودن زکات/اعتبار قصد قربت در زکات /زکات
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد لله رب العالمین، و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
اعتبار قصد قربت در زکات
بحث در آن بود که آیا قصد قربت در زکات معتبر است یا اعتبار ندارد. بحث دیگر آنکه، بر فرض اعتبار قصد قربت، آیا تنها در حکم تکلیفی این قید وجود دارد یا در حکم وضعی زکات نیز این قید معتبر است.
استدلال آیت الله خویی به صدقهبودن زکات
آیت الله خویی ادلّهای بر اعتبار قصد قربت در صدقه بیان کردهاند. یکی از استدلالات ایشان آن بود که بر زکات، صدقه اطلاق شده است. از آن رو که در صدقه، قصد قربت معتبر است، این قید در زکات نیز ثابت میگردد. آیت الله خویی بیان کردند که فارق صدقه و هدیه نیز در همین مساله قصد قربت است. نکاتی در این رابطه در جلسه گذشته بیان گردید.
کلمات فقها در اعتبار قصد قربت در صدقه
در کلمات بسیاری از فقها، اعتبار قصد قربت در صدقه ذکر شده است.
کلام شیخ در مبسوط:
«إذا تقرر هذا فالهبة و الصدقة و الهدية بمعنى واحد، و لهذا نقول إذا حلف لا يهب هبة فتصدق على مسكين بقطعة أنه يحنث، غير أنه إذا قصد الثواب و التقرب بالهبة إلى الله عز و جل سميت صدقة، و إذا قصد به التودد و المواصلة سميت هدية».[1]
این عبارت در منابع دیگری مثل فقه القرآن راوندی و سرائر و تحریر نیز ذکر شده است[2]. در تحریر، کلام شیخ را نقل کرده و در ذیل آن، حاشیهای بیان نکرده است؛ که ظاهرش آن است که کلام شیخ را پذیرفته است.
کلام فخر المحقّقین در ایضاح الفوائد:
«الهبة و الصدقة مختلفان اسما و غاية و حكماً. أمّا الاسم: فلأنّ … و أمّا الغاية: فلأنّ المقصود من الصدقة التقرب الى اللّه تعالى و الهبة لاكتساب المودة»[3].
کلام شیخ در نهایه:
«الوقف و الصّدقة شيء واحد، و لا يصحّ شيء منهما إلّا ما يتقرّب به الى اللّه تعالى. فإن لم يقصد بذلك وجه اللّه، لم يصحّ الوقف»[4].
کلام ابوالصلاح حلبی در کافی:
«فصل في الصدقة: الصدقة وجه لتحريم التصرف على المتصدق و إباحته للمتصدق عليه، و انما يكون كذلك بأن يقع بما يصح التصرف فيه بملك أو اذن، على من تصح القربة فيه، بشرط القبض أو ما يقوم مقامه، و إيقاعها للوجه الذي له شرعت، مخلصا بها لله تعالى»[5].
کلام سید مرتضی در انتصار:
«أن الصدقة بر و قربة و طاعة لله تعالى»[6].
کلام استاد در تفاوت صدقه و هدیه
به نظر میرسد که فارق بین صدقه و هدیه، مساله قصد قربت نیست. یک مطلب مسلّم است که پیامبر r صدقه دریافت نمیکردند و آن را نمیخوردند ولی هدیه را میپذیرفتند. وقتی عطیّهای برای حضرت میآوردند، ابتدا حضرت میپرسیدند که صدقه است یا هدیه؟ اگر پاسخ میدادند که هدیه است، حضرت میپذیرفتند[7]. در این رابطه چندین روایت وارد شده است:
روایت اول:
«عِدَّة مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَأْكُلُ الْهَدِيَّةَ وَ لَا يَأْكُلُ الصَّدَقَة»[8].
روایت دوم:
«و روي أن سلمان كان عبدا، فأتى النبي r بشيء، فقال: هو صدقة، فردّه. فأتاه ثانيا، فقال: هو هدية، فقبله»[9].
علّت آنکه حضرت صدقه را نمیپذیرفتند، اعتبار قصد قربت در صدقه نیست؛ بلکه از آن رو که صدقه از باب ترحّم است و از فرادست به فرودست عطا میگردد، حضرت صدقه را نمیپذیرفتند، ولی هدیه اینگونه نیست. مفهوم صدقه، بخشش یک عطیّه به زیردست است از آن رو که آن زیردست، محتاج و نیازمند است. افرادی که به پیامبر r هدیه میدادند نیز قصد قربت داشتند. علّت آنکه این هدیه را برای پیامبر r میآوردند آن بود که ایشان پیامبر خدا است. پس در هدیه به آن حضرت نیز قصد قربت وجود داشته است. وجود این قصد باعث نمیشود که هدایا، به صدقه تبدیل شود؛ چرا که فارق صدقه و هدیه در قصد قربت نیست.
عبارات فقها در تایید قول استاد؛ مناقشه در تفاوت صدقه و هدیه در کلام آیت الله خویی
در کلمات برخی از فقها نیز به نکتهای که ذکر شد، اشاره شده است، ولی در کلام فقها در کنار آن، قصد قربت نیز بیان شده است. به نظر میرسد هیچ نیازی به ذکر قصد قربت نیست، و تنها همان نکتهای که بیان شد فارق بین آن دو است.
علّامه حلّی در منتهی و تذکره این مطلب را ذکر کرده است. ایشان در منتهی در بحث از حرمت یا عدم حرمت صدقه مندوبه بر پیامبر r مطلبی نقل کرده که خلاصه آن را در نهایه نیز آورده است.
کلام علّامه در منتهی
علّامه در منتهی بیان کرده است:
«احتجّ المجوّزون بأنّه A كان يقترض و يقبل الهديّة، و كلّ ذلك صدقة، لقوله A: «كلّ معروف صدقة». و فيه نظر، لأنّ المراد بالصدقة المحرّمة، ما يُدفع من المال إلى المحاويج على سبيل سدّ الخلّة و مساعدة الضعيف طلبا للأجر، لا ما جرت العادة بفعله على سبيل التودّد كالهديّة و القرض، و لهذا لا يقال للسلطان إذا قبل هديّة بعض رعيّته: إنّه تصدّق منه»[10].
«بالصدقة المحرّمة»: این عبارت به معنی «الصدقة المحرّمة علی النبیّ» است.
«المحاویج»: جمع محتاج است.
«إنّه تصدّق منه»: فعل «تَصَدّقَ» به دو صورت استعمال میگردد: «تَصَدّقَ علیه» و «تَصَدّقَ منه». فاعلِ «تَصَدّقَ علیه»، پرداختکننده صدقه، ولی فاعلِ «تَصَدّقَ منه»، گیرنده صدقه است.
صدقه دارای دو اصطلاح است. یک معنای خاص برای صدقه وجود دارد که همان پرداخت مال به شخص محتاج است، و یک معنای عام نیز برای آن وجود دارد که به هر برّ و نیکی اطلاق میگردد. محلّ بحث، در صدقه به معنای اوّل است، و روایت «کلّ معروف صدقة» ناظر به معنای دوم است. بنابرین، تمسّک به این روایت که در کلام علامه نقل شده، صحیح نیست.
کلام علّامه در تذکره
علامه در تذکره نکته دیگری نیز بیان کرده است. ایشان در مورد هدیه فرموده است که هدیه به عنوان احترام به طرف مقابل داده میشود. ایشان در تذکره اشاره به نکته صدقه (پرداخت عطیه از روی ترحّم و ضعیفنوازی[11]) نکرده است. از کنار هم قرار دادن دو عبارت منتهی و تذکره میتوان بیان مناسبی در تفاوت هدیه و صدقه ارائه نمود. البته ترحّم و ضعیفنوازی یکی از صفات نیک انسانی است، و حسن اخلاقی دارد. غرض ما، نفی حسن صدقه نیست، ولی در هر صورت، لازم نیست در هر امری که حسن اخلاقی دارد، قصد قربت نیز معتبر باشد.
علامه در تذکره آورده است:
«اقسام العطايا ثلاثة، و ان من جملتها: العطية المنجزة في الحيوة المقتضية تسويق عموم التصرفات، و هى الهبة؛ لكنّها إن خلت عن العوارض، سمّيت هبة. فإن انضمّ اليه حملُ الموهوب من مكان الى مكان للموهوب منه اعظاماً له و توقيراً، سمّى هدية. فإن انضمّ اليه كون التمليك من المحتاج تقربا الى اللّه تعالى و طلبا لثوابه فهو صدقة؛ فامتازت الهبة عن الهدية بالنقل و التحويل من موضع إلى موضع …. فصارت بهذا الاعتبار اعمّ من الهدية و الصدقة؛ فإنّ كلّ هدية و صدقة هبة و لا ينعكس»[12].
«حمل الموهوب من مكان»: علّامه ادّعا کرده است که هدیه تنها در منقولات استعمال میشود، و در غیرمنقولات این لفظ به کار نمی رود. ممکن است یکی از استعمالات هدیّه اینگونه باشد، ولی ظاهرا هدیه بعدا یک استعمال عام نیز پیدا کرده است. در روایات، استعمالات هدیه در غیرمنقولات نیز به کار رفته است. به عنوان مثال، در برخی روایات در مورد هبه کردن یک قطعه زمین نیز واژه هدیه استعمال شده است. غرض ما از بیان کلام علّامه این فقره نیست بلکه توجّه ما بیشتر ناظر به عبارت «إعظاما له و توقیرا» است.
«إعظاما له و توقیرا»: در ماهیّت هدیه، مفاهیمی نظیر اعظام و توقیر و احترام و توادد و محبّت وجود دارد ولی در ماهیّت صدقه، مفاهیمی نظیر بندهنوازی و پناهدادن و ترحّم و یتیمنوازی و امثال آن وجود دارد؛ نتیجه آنکه در صدقه به نوعی معنای تخفیف وجود دارد.
کلام ابن برّاج در مهذّب
ابن برّاج در مهذّب بیان کرده است که هدیه دارای ۳ صورت است و هر یک، احکام مختّص خود را دارا است و احکام آنها متفاوت است. ایشان بیان کرده است که یکی از اقسام هدیه، هدیهای است با قصد قربت همراه است. این قسم احکام ویژهای دارد و با صدقه هم متفاوت است. ابن برّاج بیان کرده است:
«و الهدية ثلاثة أضرب أولها: أن يكون السبب الداعي إليها الولاية و الدين؛ فيقصد بها ذلك قربة إلى الله تعالى، فإذا فعلت لذلك وجب قبولها، و لم يجز الرجوع منها، و لا التعويض عنها، و بالقبول لها يَخرج من ملك المُهدى، و إذا لم يقبلها من أهديت إليه، كان مخالفاً للسنة، و جاز لصاحبها التصرف فيها، و ليست تجري مجرى الصدقة»[13].
«كان مخالفاً للسنة»: به قرینه تعبیر «وجب» در عبارت پیشین، مراد از «السنّة» در این عبارت نیز وجوب است.
«جاز لصاحبها التصرف فيها»: این عبارت عطف بر «کان مخالفا» است. یعنی اگر طرف مقابل، قبول نکرد، مالک میتواند در آن تصرّف کند، و آن هدیه به ملک مُهدی الیه داخل نمیشود.
«ليست تجري مجرى الصدقة»: در صدقه، قبول معتبر نیست. مرحوم سیّٔد در عروه نیز متذکّر این بحث شده است. مشهور فقها بیان کردهاند که صدقه از عقود است و قبول در آن معتبر است. مرحوم سیّد این مطلب را نپذیرفته است. از عبارت مهذّب نیز استفاده میشود که در صدقه قبول معتبر نیست. بهخلاف هدیه که اگر قصد قربت هم در آن وجود داشته باشد، قبول در آن معتبر است. بنابر نظر ابن برّاج، فارق صدقه و هدیه، شرطیّت قبول و عدم شرطیّت قبول است. به نظر ایشان صدقه، ایقاع و هدیّه، عقد است. البته اگر هدیه با قصد قربت باشد، قبول آن واجب است، ولی اگر مهدی إلیه قبول نکرد، انتقال ملک رخ نمیدهد.
غرض ما از این بیانات تایید یا ردّ کلام ابن برّاج نیست؛ بلکه غرض، نقد و بررسی کلام مرحوم خویی است. آنچه آیت الله خویی به عنوان امری مسلّم تلقّی نموده که فارق صدقه و هدیه در قصد قربت است، کلام تامّی نیست. به نظر میرسد که فارق این دو در آن است که صدقه از روی ترحّم صورت میپذیرد، ولی هدیه اینگونه نیست.
برخی از عبارات فقها در رابطه با اعتبار قصد قربت در صدقه نیز خالی از اجمال نیست. از برخی از عبارات فقها روشن نمیشود که اعتبار قصد قربت، در مفهوم صدقه دخیل است، و یا آنکه قصد قربت، تنها شرط ترتّب اثر شرعی برای صدقه است.
مناقشه در صدقهبودن تمامی انواع زکات
نکته دیگری که در رابطه با استدلال آیت الله خویی باید مورد دقّت قرار گیرد آن است که بررسی شود آیا تمامی انواع زکات، صدقه است یا اینگونه نیست. به نظر میرسد دلیلی بر این مطلب وجود نداشته باشد. در آیه شریفه آمده است: ﴿خذ من أموالهم صدقة﴾[14]. این آیه در موردی است که صدقهدهندگان قصد قربت داشتهاند. شان نزول آیه شریفه بیان گردید که برخی به جهت سرپیچی از جهاد، توبه کردند و برای قبولشدن توبه، صدقه دادند. در این مورد، عنوان صدقه اطلاق شده است. ولی اینکه هر زکاتی صدقه است، نیز باید اثبات گردد و دلیل متقنی بر آن ارائه شود. در برخی از عبارات فقها، صدقه و زکات قسیم یکدیگر ذکر شدهاند. گویا صدقه دارای دو اصطلاح است. یک اصطلاح، صدقه مستحبّ است که در مقابل زکات ذکر میگردد.
کلام راوندی در فقه القرآن
مرحوم راوندی در فقه القرآن آورده است:
«و قوله تعالى ﴿وَ مٰا آتَيْتُمْ مِنْ زَكٰاةٍ تُرِيدُونَ وَجْهَ اللّٰهِ فَأُولٰئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ﴾ يدل على أن النية واجبة في الزكاة لأن إعطاء المال قد يقع على وجوه كثيرة فمنها إعطاؤه على وجه الصدقة و منها إعطاؤه على وجه الهدية و منها الصلة و منها الوديعة و منها قضاء الدين و منها القرض و منها البر و منها الزكاة و منها النذر و غير ذلك و بالنية يتميز بعضها من بعض».
در این عبارت، اقسام وجوه اعطاء مال بیان شده است. مرحوم راوندی در این عبارت بین زکات و صدقه تفاوت قائل شده است، و آنها را به عنوان دو وجه متفاوت بیان کرده است. البته به نظر میرسد در این عبارت، صدقه به معنای خاص (صدقات مستحبّ) اراده شده است. اگر صدقه دارای دو اصطلاح خاص و عام باشد، در عباراتِ آیات و روایات باید روشن شود که کدام معنی اراده شده است. ملازمهای بین قصد قربت در صدقه مستحبّ و صدقه واجب وجود ندارد. ممکن است ادّعا شود که در زکات واجب قصد قربت معتبر نیست؛ چرا که با قهر، اخذ میگردد، ولی در زکات مستحبّ، قصد قربت معتبر است. در برخی از کتب لغت نیز به این مساله تصریح شده است که تعبیر «صدقه» در مستحبّات به کار میرود و تعبیر «زکات» در واجبات استعمال میگردد.
خلط بین قصد قربت و قصد تعیین در کلام برخی از فقها
در کلمات برخی از فقها بین قصد قربت و قصد تعیین خلط رخ داده است. در برخی از عبارات، اعتبار قصد قربت بیان شده ولی استدلالاتی که بر آن ذکر شده به قصد قربت ارتباطی ندارد؛ بلکه به قصد تعیین مربوط است. قصد تعیین، بدون شک معتبر است. حتّی در مواردی که وظیفه مکلّف، یک امر بیشتر نیست، و تنها یک تکلیف بر او واجب است نیز قصد تعیین معتبر است؛ چرا که وقتی مالی اعطا میشود، لزوما به نحو وجوب اعطا نمیگردد، بلکه ممکن است به نیّتی استحبابی باشد، و یا حتّی استحبابی هم وجود نداشته باشد؛ نظیر آنکه مالی به عنوان هدیه عطا گردد و نیّت قربت هم در آن وجود نداشته باشد. اعطای مال، دارای وجوه متعدّدی است. برای آنکه این وجوه تفکیک شود، باید قصد تعیین صورت پذیرد. آنچه ما بیان نمودیم که حتّی در مواردی که تنها یک واجب بر ذمّه مکلّف است نیز باید قصد تعیین انجام گیرد، ناظر به کلام مرحوم سیّد است که بیان کرده است: «الزكاة من العبادات فيعتبر فيها نيّة القربة و التعيين مع تعدّد ما عليه»[15].
آیت الله بروجردی به درستی در حاشیه بیان کرده است:
«بل و مع وحدته أيضاً لما مرّ من أنّ المناط في لزوم التعيين هو اشتراك صورة العمل بين عنوانين أو أكثر و احتياج تخصّصه بأحدها إلى قصده لا تعدّد الأمر»[16].
تفاوت مواردی که یک امر بر ذمّه مکلّف واجب است و مواردی که امور متعدّد واجب است آن است که در موارد وجوب یک امر، میتوان نیّت اجمالی نمود. یعنی مکلّف نیّت همان امری که بر ذمّه دارد انجام دهد. همین مقدار از نیّت کافی است. ولی در مواردی که امور متعدّد بر ذمّه او است، نیّت اجمالی به صورتی که بیان شد، ممکن نیست. ولی اصل قصد تعیین در هر دو صورت واجب است.
نتیجه بحث در استدلال آیت الله خویی به صدقه بودن زکات
حاصل بحث آنکه استدلال آیت الله خویی مورد پذیرش نیست. اینکه به تمامی موارد زکات، صدقه اطلاق گردد، ثابت نشده است. اشکال دیگر آنکه اعتبار قصد قربت در صدقه محرز و مسلّم نیست. البته اعتبار قصد قربت در زکات به نحو فی الجملة مسلّم است، و بحثی در آن نیست. آنچه مهم است مطلبی است که شهید صدر بیان نموده است که این قصد قربت آیا تنها در حکم تکلیفی معتبر است، و یا آنکه حکم وضعی نیز مبتنی بر این قصد است.
نتیجه آنکه ممکن است اعتبار قصد قربت تنها در ایتاء زکات باشد. بنابرین، از آن رو که در ایتاء زکات، قصد قربت معتبر است، به آن، صدقه نیز اطلاق میگردد. ولی اگر بدون قصد قربت پرداخت شود، در این صورت صدقه واقع میگردد یا واقع نمیگردد، بحث دیگری است. آنچه آیت الله خویی بیان کردهاند به نحو فی الجمله قصد قربت را در زکات اثبات مینماید. آنچه مهم است که ثابت شود، اعتبار قصد قربت در حکم وضعی زکات است. اعتبار قصد قربت در صدقه نیز ممکن است به جهت حکم تکلیفی آن باشد و به حکم وضعی ارتباطی نداشته باشد. بحث اصلی ما در حکم وضعی است.
کلام آیت الله هاشمی
در این بخش به بررسی کلام آیت الله هاشمی میپردازیم.
کلام آیت الله هاشمی در کتاب الزکاة: اختصاص قصد قربت به حکم تکلیفی
آیت الله هاشمی استدلالی بر اعتبار قصد قربت بیان نموده است که نظیر کلام آیت الله خویی است، ولی بیان ایشان متفاوت است. ایشان به روایاتی که در صدقه، قصد قربت را معتبر دانسته، تمسّک نموده است. آیت الله هاشمی قصد قربت را تنها در حکم تکلیفی زکات معتبر میداند، و حکم وضعی آن را نیازمند قصد قربت نمیداند. ایشان بیان کرده است که عمده دلیل بر اعتبار قصد قربت، اجماع و سیره و مواردی از این قبیل است، و قدر متیقّن از این ادلّه، حکم تکلیفی است، و دلیلی بر بیش از آن وجود ندارد.
مناقشه در کلام آیت الله هاشمی
به نظر میرسد این مقدار که آیت الله هاشمی بیان کردهاند، کافی نیست. در جلسه پیش، عبارت مغنی ابن قدامه بیان شد. از عبارات مغنی روشن است که اجماعی که اعتبار قصد قربت وجود دارد، اجماع بر حکم وضعی است. دو قرینه در عبارت مغنی وجود دارد:
قرینه اول: اوزاعی که به عنوان مخالف اجماع ذکر شده، استدلالش آن بود که زکات، دین است، و دین نیاز به قصد قربت ندارد. این استدلال مربوط به حکم وضعی است.
قرینه دوم: ابن قدامه یک مورد را استثنا نموده و آن، اخذ قهری سلطان است. در جایی که اخذ، قهری است، حکم تکلیفی وجود ندارد؛ بلکه تنها حکم وضعی وجود دارد. روشن میشود که مراد از عدم اعتبار قصد قربت در اخذ قهری، عدم اعتبار در وقوع زکات است؛ پس روشن میشود که مقسم، حکم وضعی است. در غیر این صورت، استثنای مزبور صحیح نیست. البته ممکن است ادّعا شود که عامه بین حکم وضعی و حکم تکلیفی خلط کردهاند. البته شیخ طوسی نیز اجماع را در حکم وضعی ادّعا نموده و اوزاعی را مخالف اجماع قلمداد کرده است. در هر صورت، این مسائل باید با دقّت بررسی گردد.
کلام آیت الله هاشمی در منهاج الصالحین
آیت الله هاشمی در منهاج الصالحین، عبارتشان متفاوت است. ایشان بیان کردهاند:
«فریضة الزکاة من العبادات فلا تصحّ إلّا مع نیّة القربة و التعیین و غیرهما ممّا یعتبر فی صحّة العبادة لکن إن دفعها بلا نیّة القربة حصل الدفع و أثِمَ لعدم التقرّب أذا کان عامدا، و إذا کان جاهلا أو ناسیا نوی به القربة بعد الدفع علی الأحوط»[17].
«فریضة الزکاة»: برخی از فقها در منهاج الصالحین به «الزکاة من العبادات» تعبیر نمودهاند. برخی دیگر، این عبارت را تغییر داده و به «دفع الزکاة من العبادات» تعبیر نمودهاند. آیت الله هاشمی از ترکیب «فریضة الزکاة» استفاده نمودهاند. وجه تعبیری که آیت الله هاشمی بیان کردهاند، چندان گویا و روشن نیست. معلوم نیست کلام ایشان ناظر به حکم وضعی است و یا تکلیفی. تعبیر ایشان چندان روشن نیست و وجه روشنی برای این تعبیر و تغییری که انجام دادهاند از عبارتشان استظهار نمیشود.
« من العبادات فلا تصحّ إلّا مع نیّة القربة و التعیین»: بیان شد که قصد تعیین ربطی به عبادی بودن زکات ندارد.
ادامه بحث در جلسه آینده دنبال میگردد.
و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آل محمّد.
[2] فقه القرآن، ج۲ ص۲۹۴؛ السرائر، ج۳، ص۱۷۲؛ تحریر، ج۳، ص۲۷۳؛
[6] الانتصار في انفرادات الإمامية، ص: 364.
[7] المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، ج1، ص13؛ المحاسن، احمد بن محمد بن خالد برقی، ج2، ص534، رقم۷۹۸.
[10] منتهى المطلب في تحقيق المذهب، ج8، ص: 377؛ ر.ک: نهایة الإحکام، ج۲، ص۳۹۹.
[11] البته ضعیفنوازی و ترحّم خود یکی از خصال پسندیده است. عموی والده ما، آیت الله مجد با مرحوم آیت الله مرتضی حائری همبحث بوده است. ایشان بیان کرده است که مرحوم حاجشیخ به بنده لطف زیادی داشتند. ما گمان میکردیم که توجّه ایشان به جهت همبحثی ما با فرزند ایشان است. بعدا متوجّه شدم که ایشان یتیمنوازی میکند. آیت الله مجد در کودکی پدر خود را از دست داده است.
[12] تذكرة الفقهاء (ط – القديمة)، ص: 415
[14] توبه، ۱۰۳.
[17] منهاج الصالحین، الهاشمی الشاهرودی، ج۲، ص۳۴۲.