دانلود فایل صوتی Feghh 9-14030628
دانلود فایل متنی 14030628

فهرست

جلسه 9 – چهارشنبه 1403/06/28 – پرداخت زکات از غیر جنس/ زکات

پخش صوت

Feghh 9-14030628

درس خارج فقه استاد حاج سید محمد جواد شبیری

14030628

مقرر: امیر حقیقی

موضوع: بررسی روایت سعید بن عمرو /پرداخت از غیر جنس /زکات

 

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم اللّه الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.

روایت سعید بن عمرو

«مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ A قَالَ: قُلْتُ لَهُ: يَشْتَرِي الرَّجُلُ مِنَ الزَّكَاةِ الثِّيَابَ وَ السَّوِيقَ وَ الدَّقِيقَ وَ الْبِطِّيخَ وَ الْعِنَبَ فَيَقْسِمُهُ. قَالَ: لَا يُعْطِيهِمْ إِلَّا الدَّرَاهِمَ كَمَا أَمَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»[1].

در روایت سعید بن عمرو این سوال مطرح شده است که آیا می‌توان به جای زکات، اجناسی تهیه نمود و بین مستحقین تقسیم کرد یا خیر. حضرت در پاسخ بیان کرده‌اند: جز درهم پرداخت چیز دیگری جایز نیست. این روایت باید از طرفی با روایات دال بر کفایت قیمت مقایسه شود و از طرف دیگر با روایت یونس بن یعقوب که پرداخت جنس انفع را کافی دانسته است، ملاحظه گردد. افزون بر آنکه خود روایت سعید بن عمرو نیازمند برخی مباحث فقه الحدیثی است که باید مد نظر قرار گیرد.

دلالت روایت سعید بن عمرو بر جواز پرداخت نقدین

برخی بیان کرده‌اند که این روایت دال بر جواز پرداخت درهم است و از آن رو که درهم خصوصیت ندارد، جواز پرداخت دینار نیز ازین روایت استفاده می‌شود. نتیجه آنکه این روایت بر جواز پرداخت قیمت دلالت دارد. پس این روایت با روایات دال بر جواز پرداخت نقدین منافاتی ندارد.

اشکال بر دلالت روایت سعید بن عمرو بر جواز پرداخت نقدین

در این روایت نسبت به پرداخت درهم تعبیر «کما امر الله» به کار رفته است، در حالی که در قرآن کریم چنین امری وارد نشده است. آنچه که در قرآن کریم وارد شده و در فقه عامه بدان استدلال شده پرداخت عین جنس زکوی است. در قرآن وارد شده است: ﴿خذ من أموالهم صدقة[2]. و در آیه دیگری آمده است ﴿إنّما الصدقات للفقراء و المساکین و …[3]. یعنی صدقه‌ای که از عین جنس زکوی خارج می‌شود اختصاص به فقرا دارد. و حق فقرا باید به آنها پرداخت گردد‌‌. این استدلال اقتضا دارد ابدال زکات به نقدین و ابدال به جنس دیگر صحیح نباشد‌.

سخن استاد در مورد مفاد روایت سعید بن عمرو

ما روایت سعید بن عمرو را این‌گونه تبیین نمودیم که این روایت ناظر به فرد متعارف است. فرد متعارف زکات، دراهم است. شاهد آنکه در روایات فراوانی که بیانگر حکمت زکات است (که تامین نیاز فقرا را حکمت جعل زکات برشمرده است)، زکات درهم مطرح شده است. البته ذکر درهم در این روایات از باب مثال است، ولی معمولا به فرد متعارف و فرد شایع مثال زده می‌شود. نتیجه آنکه روایت سعید بن عمرو ناظر به فرد متعارف است. در این روایت سوال شده است که وقتی متعلق زکات درهم است، آیا می‌توان آن را به جنس دیگری تبدیل نمود یا خیر.

وجع جمع روایت سعید بن عمرو با روایات دیگر

این روایت با روایات دال بر جواز پرداخت نقدین منافاتی ندارد. چون موضوع این روایت خود نقدین است نه تبدیل جنس دیگر به نقدین. اگر موضوع این روایت تبدیل جنس دیگر به نقدین بود و این تبدیل غیر جایز شمرده شده بود، با روایات دال بر جواز تبدیل به نقدین تنافی داشت، ولی از اساس موضوع این روایت تبدیل به نقدین نیست تا با روایات دیگر منافی باشد؛ بلکه از زکات خود درهم سوال شده است. تنها بحثی که باید مورد بررسی قرار گیرد نسبت این روایت با روایاتی است که انفع بودن را جایز شمرده است.

وجه جمع آن است که این روایت مطلق است و اطلاقش شامل انفع و غیرانفع می‌شود، و روایات دیگر مقید به انفعیت است. بیان شد که انفعیت ممکن است خصوصیت داشته باشد و تفصیل بین انفع و غیرانفع تفصیلی عرفی است. نتیجه آنکه جمع بین روایت یونس بن یعقوب و سعید بن عمرو ممکن است و روایت سعید بن عمرو بر فرضی حمل می‌شود که پرداخت جنس دیگر انفع نباشد.

احتمال نظارت روایت سعید بن عمرو به مالیت اجناس زکوی و جمع بین روایات بنا بر این احتمال

نکته‌ای که در روایت سعید بن عمرو باید بدان توجه شود آن است که سوال مطرح شده در این روایت از چه امری است؟ آیا سوال از جواز ابدال است یا آنکه سوال ازین امر شده است که: زکات به عین مال تعلق دارد یا به مالیت مال تعلق گرفته است. ذهنیت آیت الله هاشمی آن است که زکات از ابتدا به مالیت مال تعلق می‌گیرد. اگر مهم مالیت شیء باشد و این مبنی صحیح باشد، پرداخت اجناس دیگر که مالیتش به همان اندازه است جایز می‌شود. در هر صورت این مبنی اگر صحیح باشد یا صحیح نباشد، یک ذهنیتی است که مطرح است و ممکن است سوال ذکر شده در روایت سعید بن عمرو ازین مساله باشد. اگر سوال این باشد و حضرت در پاسخ بیان کرده باشد که عین زکوی مهم است و مالیت آن اهمیتی ندارد، در این فرض جمع بین روایت سعید بن عمرو و روایت یونس بن یعقوب آسان‌تر است؛ چرا که در روایت یونس بن یعقوب نیز پیشفرض دانسته شده که عین مال مهم است نه آنکه مالیت مال اهمیت داشته باشد، ولی از یک صورت خاص (فرضی که تبدیل انفع است) سوال شده است.

به عنوان مثال در برخی روایات باب حج وارد شده که شخصی برای حج اِفراد اجیر شده ولی حضرت به او اجازه داده است که حج تمتع انجام دهد؛ چرا که فضیلتش بیشتر است. اینکه امری واجب باشد ولی انسان در مقام امتثالِ فرد افضل از آن به عنوان بدل برآید امری عرفی است. ازین رو است که در باب حج، این روایت مطرح شده است. روایت یونس بن یعقوب نیز اینچنین است.

اگر روایت سعید بن عمرو بیانگر آن باشد که پرداخت جنس دیگر نه به عنوان اصل و نه به عنوان بدل جایز نیست (یعنی روایت بیانگر آن باشد که عین مهم است نه آنکه ملاک، مالیت مال زکوی باشد) می‌توان در مقام جمع این روایت با روایت یونس بن یعقوب بیان کرد که روایت سعید بن عمرو ناظر به نفی کفایت جنس دیگر به جهت اصل بودن است. این امر منافاتی با آن ندارد که جنسی دیگر در مواضعی خاص به عنوان بدل پرداخت شود. یعنی روایت سعید بن عمرو -و لو به جهت جمع عرفی- نافی این امر نیست.

مباحث پیش رو

روایت محمد بن خالد دارای نکاتی است که در جلسه آینده مورد بررسی قرار می‌گیرد. همچنین بحث از اصحاب اجماع نیاز به بحثی دارد که در جلسه آینده متعرّض آن خواهیم شد. مناسب است ازین مساله بحث شود که آیا عبارت شیخ در عدّه که مذهب را در پذیرش روایت موثر دانسته با عبارت کشی در مورد اصحاب اجماع قابل جمع است یا خیر.

روایت چهارشنبه‌ای به مناسبت میلاد امام صادق A: روایت ابی الصباح کنانی

روایتی وارد شده است که در سال گذشته در یکی از جلسات مباحثی در مورد آن بیان گردید. مناسب است از دید دیگری این روایت مورد نظر واقع شود:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيُّ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ A: مَا نَلْقَى مِنَ النَّاسِ فِيكَ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ A: وَ مَا الَّذِي تَلْقَى مِنَ النَّاسِ فِيَّ ؟ فَقَالَ: لَا يَزَالُ يَكُونُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الرَّجُلِ الْكَلَامُ فَيَقُولُ جَعْفَرِيٌّ خَبِيثٌ، فَقَالَ: يُعَيِّرُكُمُ النَّاسُ بِي فَقَالَ لَهُ أَبُو الصَّبَّاحِ نَعَمْ قَالَ فَقَالَ: مَا أَقَلَّ وَ اللَّهِ مَنْ يَتَّبِعُ جَعْفَراً مِنْكُمْ؛ إِنَّمَا أَصْحَابِي مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ فَهَؤُلَاءِ أَصْحَابِي»[4].

«مَا نَلْقَى مِنَ النَّاسِ فِيكَ»: یعنی چقدر ما به جهت اعتقاد به شما از مردم ناسزاها می‌شنویم.

«لَا يَزَالُ يَكُونُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ الرَّجُلِ الْكَلَامُ فَيَقُولُ جَعْفَرِيٌّ خَبِيثٌ»: وقتی ما با مخالفین مناظره می‌کنیم، چون طرف مقابل در مناظره مغلوب می‌شود، ما را جعفری خبیث اطلاق می‌کند. گویا واژه جعفری را به عنوان سبّ و ناسزا به کار می‌برده‌اند.

بیان دو نکته در مورد روایت ابی الصباح کنانی

دو نکته در مورد این روایت قابل توجه است

نکته اول: تغییر القاب توهین آمیز به القاب احترام‌آمیز توسط اهل بیت

در رابطه با این روایت در سال گذشته از این دید بحث کردیم که بیان نمودیم امام صادق A سعی می‌کردند عناوینی که تحقیرآمیز تلقی می‌شده است، معنایش را تغییر دهند و آن را به عنوانی احترام‌آمیز تبدیل کنند. بعضی از اصحاب امام صادق A وقتی توسط قاضی به صورت توهین‌آمیز با لقب جعفری خطاب می‌شدند، بیان می‌کردند که این لقب برای ما افتخار است.

یکی دیگر از القابی که شیعیان را برای تحقیر به آن لقب خطاب می‌کردند، عنوان رافضی بوده است. در روایتی وارد شده است که وقتی نزد امام باقر A بیان شد که شیعیان را به نام رافضه می‌خوانند، حضرت فرمود: «وَ أَنَا مِنَ الرَّافِضَةِ»[5]. حضرت خود را ملقّب به این عنوان نموده تا ذهنیّت جامعه را عوض کند و بیان کند این الفاظ مناسب مدح است نه ذمّ.

نکته دوم: بررسی منشا ملقّب کردن شیعیان به القاب نامناسب

از زاویه دیگری می‌توان به این روایت توجه کرد: اینکه تعبیر جعفری به عنوان یک ناسزا و لقب بد استعمال می‌شده است، از کجا نشأت می‌گیرد. آیا بدون دلیل این واژه معنای نامناسبی پیدا کرده است؟ چنین چیزی ممکن نیست. از روایات استفاده می‌شود برخی افرادی که خود را به امام صادق A منسوب می‌کردند، مسائل دینی و اخلاقیات و آداب را مراعات نمی‌کردند. این امر سبب شده بود که این اتفاق رخ دهد. دشمنان اهل بیت انسان‌های نانجیبی بودند و برای تعییر شیعیان به دنبال بهانه می‌گشتند، ولی برخی شیعیان هم با برخی رفتارهای نامناسب به آنها بهانه می‌دادند. روایتی که از حنان بن سدیر از ابی الصباح کنانی نقل شد، در رجال کشی نیز وارد شده است. آنچه از حنّان بن سدیر نقل شد، لحن شدیدتری دارد. آنچه در رجال کشی از ابی الصباح نقل شده، نرم‌تر و ملایم‌تر است. در رجال کشی آمده است:

«ابْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الطَّيَالِسِيُّ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ، عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ A إِنَّا نُعَيَّرُ بِالْكُوفَةِ فَيُقَالُ لَنَا جَعْفَرِيَّةٌ! قَالَ فَغَضِبَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِA ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَصْحَابَ جَعْفَرٍ مِنْكُمْ لَقَلِيلٌ، إِنَّمَا أَصْحَابُ جَعْفَرٍ مَنِ اشْتَدَّ وَرَعُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ»[6].

این روایت در برخی نقل‌هایش دارای اضافاتی است که قرینه است بر آنکه ریشه این مساله از کجاست. در مشکاة الأنوار آمده است:

«عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ A إِيَّاكَ وَ السَّفِلَةَ مِنَ النَّاسِ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا السَّفِلَةُ؟ قَالَ: مَنْ لَا يَخَافُ اللَّهَ إِنَّمَا شِيعَةُ جَعْفَرٍ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ إِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَهُمْ أَصْحَابُ جَعْفَر»[7].

این روایت در کافی به صورت زیر وارد شده است:

«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مَنْصُورٍ بُزُرْجَ عَنْ مُفَضَّلٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ A: إِيَّاكَ وَ السَّفِلَةَ فَإِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ وَ عَمِلَ لِخَالِقِهِ وَ رَجَا ثَوَابَهُ وَ خَافَ عِقَابَهُ فَإِذَا رَأَيْتَ أُولَئِكَ فَأُولَئِكَ شِيعَةُ جَعْفَرٍ»[8].

ازین روایت به دست می‌آید که گروهی از مردم ترس از خداوند نداشتند و در بطن و فرج، عفّت نداشتند.

معنای سفله

در خصال روایتی در معنای سفله وارد شده است:

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ مَاجِيلَوَيْهِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ السَّيَّارِيِّ بِإِسْنَادِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ A أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ السَّفِلَةِ فَقَالَ مَنْ يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ يَضْرِبُ بِالطُّنْبُورِ»[9].

«السَفِلة»: کلماتی که بر وزن «فَعِل» هستند، وزن «فَعْل» و «فِعْل» نیز در مورد آنها جایز است؛ مثل «شَمِر، شَمْر، شِمْر» و «خَضِر، خَضْر، خِضْر» و کلمات دیگر مثل کذب و کتف و ..

واژه سفله به معنای انسان‌های سطح‌ پایین جامعه است. حضرت در این روایت بیان کرده است سفله واقعی شخصی است که اخلاق و آداب شریعت را مراعات نمی‌کند. یعنی در واقع، پست کسی است که از جهت دینی پست باشد، نه آنکه از جهت اجتماعی جایگاه پایینی داشته باشد. البته برخی افرادی که در جایگاه پایینی از جهت اجتماعی قرار می‌گیرند، باعث می‌شود اعتنا و توجه لازم را به شریعت نداشته باشند، و در امر دین سستی ورزند، ولی سخن حضرت آن است که ممکن است شخصی در بالاترین رتبه جامعه هم باشد، ولی سفله تلقّی گردد.

اعتماد به تشیّع

برخی به صرف شیعه بودن اعتماد می‌کردند، و همین را برای نجات کافی می‌داستند. در روایات با این تفکّر برخورده شده است. در روایات زیادی وارد شده است که ایمان تنها به اعتقاد نیست، بلکه عمل نیز جزئی از ایمان است. به نظر می‌رسد این روایات برای مقابله آن جریان انحرافی است. مومن واقعی کسی است که دارای عمل خیر است. شیعه بودن تنها به اعتقاد نیست؛ بلکه «فَإِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ عَفَّ بَطْنُهُ وَ فَرْجُهُ وَ اشْتَدَّ جِهَادُهُ». برخی از شیعیان در مدینه برخی اعمال مثل متعه انجام می‌دادند. حضرت به دو نفر ازین افراد فرمود من در مدینه این عمل را تحریم می‌کنم؛ چرا که اگر شما توسط حکومت گرفتار شوید، برای مذهب شیعه مناسب نیست.

«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ جَمِيعاً عَنِ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لِي وَ لِسُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَدْ حَرَّمْتُ عَلَيْكُمَا الْمُتْعَةَ مِنْ قِبَلِي مَا دُمْتُمَا بِالْمَدِينَةِ لِأَنَّكُمَا تُكْثِرَانِ الدُّخُولَ عَلَيَّ فَأَخَافُ أَنْ تُؤْخَذَا فَيُقَالَ هَؤُلَاءِ أَصْحَابُ جَعْفَرٍ»[10].

این عمل که مُجاز است در صورتی که باعث خدشه‌دار شدن آبروی مذهب شود توسط حضرت غیرمجاز شمرده می‌شود. روایت «كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً» نیز به همین مساله اشاره دارد که شیعیان باید باعث آبرومندی مذهب باشند.

اعتماد به سیادت

گروهی دیگر از مردم صرف سیّد بودن را برای نجات کافی می‌دانند. داستان زید النار در منابع زیادی وارد شده است. زید النار برادر امام رضا A است. او در بصره فتنه‌ای به پا می‌کند و منازل را آتش می‌زند. وقتی زید النار توسط مامون دستگیر شد، امام رضا A برخورد تندی با او داشتند. یکی از نکاتی که حضرت در مقابل او مورد تاکید قرار می‌دهند همین مساله است. حضرت به او می‌فرماید: تو هم شبیه افراد پست کوفه شده‌ای که سیادت را کافی می‌دانند که هرچه خواستند انجام دهند؟ روایتی در معانی الأخبار در این مورد وارد شده که قابل توجه است

روایت معانی الأخبار

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ السِّنَانِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْفَيْضِ صَالِحُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ أَبِي حَمَّادٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُوسَى بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءُ الْبَغْدَادِيُّ قَالَ: كُنْتُ بِخُرَاسَانَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِي مَجْلِسِهِ وَ زَيْدُ بْنُ مُوسَى حَاضِرٌ قَدْ أَقْبَلَ عَلَى جَمَاعَةٍ فِي الْمَجْلِسِ يَفْتَخِرُ عَلَيْهِمْ وَ يَقُولُ نَحْنُ وَ نَحْنُ وَ أَبُو الْحَسَنِ ع مُقْبِلٌ عَلَى قَوْمٍ يُحَدِّثُهُمْ فَسَمِعَ مَقَالَةَ زَيْدٍ فَالْتَفَتَ إِلَيْهِ فَقَالَ يَا زَيْدُ أَ غَرَّكَ قَوْلُ نَاقِلِي الْكُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ ع أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَاكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً فَأَمَّا أَنْ يَكُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ع يُطِيعُ اللَّهَ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ وَ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ تَعْصِيهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِيئَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع كَانَ يَقُولُ لِمُحْسِنِنَا كِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ قَالَ الْحَسَنُ الْوَشَّاءُ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ فَقَالَ لِي يَا حَسَنُ كَيْفَ تَقْرَءُونَ هَذِهِ الْآيَةَ: ﴿قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ فَقُلْتُ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ ﴿إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ إِنَّهُ عَمِلَ غَيْرَ صَالِحٍ فَمَنْ قَرَأَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِحٍ فَقَدْ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ فَقَالَ ع كَلَّا لَقَدْ كَانَ ابْنَهُ وَ لَكِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَفَاهُ عَنْ أَبِيهِ كَذَا مَنْ كَانَ مِنَّا لَمْ يُطِعِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَيْسَ مِنَّا وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ»[11].

شرح فقرات روایت معانی الأخبار

برخی فقرات این حدیث نیازمند توضیحاتی است که بیان می‌گردد.

«إِنَّ فَاطِمَةَ ع أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»

این سخن امام رضا A اشاره به روایت معروفی است که در منابع متعدّد عامه نیز از پیامبر r نقل شده است: «إِنَّ فَاطِمَةَ ع أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ»[12].

اینکه مراد ازین حدیث چیست بین محدثّین عامه محل اختلاف است. امام A به زید نار فرموده است اینطور نیست که چون فرزند حضرت زهرائی هر عملی که خواستی انجام دهی؛ بلکه این حدیث اختصاص به امام حسن و امام حسین و زینب و امّ کلثوم b دارد. در روایات دیگر به این امر تصریح شده است. به دو روایت زیر که هر دو دارای سند صحیح است توجه کنید:

«أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ قَالَ نَعَمْ عَنَى بِذَلِكَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ زَيْنَبَ وَ أُمَّ كُلْثُومٍ»[13].

«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَاسِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ فَاطِمَةَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ، فَقَالَ: الْمُعْتَقُونَ مِنَ النَّارِ هُمْ وُلْدُ بَطْنِهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ زَيْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ»[14].

«أَ غَرَّكَ قَوْلُ نَاقِلِي الْكُوفَةِ»

در زمان امام صادق A برخی سادات از روایت مزبور سوء استفاده کرده‌اند. زید نار نیز ازین گروه است. حضرت به او فرموده است: پدر تو موسی بن جعفر A برای تقرّب نزد خداوند روزها را روزه می‌گرفت و شبها را در حال قیام به صبح می‌رسانید. اگر در قیامت حال تو و او نزد خداوند یکسان باشد، یعنی تو نزد خداوند از او محبوب‌تری که بدون عمل به مقام موسی بن جعفر A نائل می‌شوی. این‌گونه نیست بلکه میزان تقوا و عمل است.

در معانی الأخبار به جای این فقره آمده است «أَ غَرَّكَ قَوْلُ بَقَّالِي الْكُوفَةِ»[15]. و در موضع دیگری از کتاب عیون أخبار الرضا آمده است: «أَ غَرَّكَ قَوْلُ سَفِلَةِ أَهْلِ الْكُوفَةِ».

«لِمُحْسِنِنَا كِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ»

یعنی نه تنها بر شما نجات از دوزخ تضمین شده نیست بلکه اگر کسی از سادات گنهکار باشد، عذاب دوبرابر به او می‌رسد. علّت، آن است که انتساب به ائمّه باعث می‌شود که اگر منتسبین به آنها گناهی انجام دهند، آبروی اهل بیت به خطر ‌افتد. ازین رو در روایات تاکید شده است که به شیعه بودن و انتسابِ اعتقادی و نَسَبی به أئمّه نباید اعتماد کرد.

تفاوت زمان امام باقر A و امام صادق A

از روایات استفاده می‌شود اصحاب امام باقر A بهتر از اصحاب امام صادق A بوده‌اند. حتّی اصحابی که زمان هر دو امام را درک کرده‌اند در زمان امام باقر A شرایط بهتری داشته‌اند. در روایتی از امام صادق A وارد شده است که اصحاب پدرم از اصحاب من بهتر بودند. راوی عرض می‌کند ما اصحاب پدر شما هم بوده‌ایم. حضرت می‌فرماید شما در آن زمان بهتر از الآن بودید.

در زمان امام باقر A هنوز شیعه به آن معنی رسمیت نیافته بود، و خفقان بنی امیّه همچنان شدید بود. زمان امام صادق A مقارن با اواخر دوره بنی امیه و اوایل دوره بنی عباس بود، و آزادی عمل برای شیعیان در این دوران بیشتر بود. وقتی مقداری آزادی عمل ایجاد می‌شود، سستی بیشتری نسبت به شریعت ایجاد می‌شود، و آن دینی که با سختی‌ها و شداید به دست آمده و به نسل‌های بعد منتقل گشته، به آسانی رها می‌شود و به گونه‌ای رفتار می‌شود که باعث ریختن آبروی ائمّه می‌شود.

البته باید به این نکته توجه کرد که ائمّه b سعی می‌کردند خوف و رجا را در کنار هم برای اصحاب بیان کنند. اگر شخصی خوف بر او غلبه می‌گشت رجای او را تقویت می‌کردند، و تلاش می‌کردند خوف به حدی نباشد که منجر به ناامیدی شود، و رجا هم به میزانی نباشد که باعث عدم التزام به شریعت گردد.

این داستان معروف است که حاجب کرمانشاهی این شعر را سرود:

حاجب اگر محاسبه حشر با علی است

من ضامنم تو هرچه بخواهی گناه کن

معروف است که پس از سرودن این شعر، حضرت را در خواب دید. حضرت به او فرمود شعر را به صورت زیر اصلاح کن:

حاجب یقین محاسبه حشر با علی است

شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

ما یک زمانی در مدینه امری مشاهده کردیم که بسیار مسرور و خرسند شدیم. ما در دفتر آیت الله والد در بعثه که بودیم توسط راننده‌ای که داشتیم برای استراحت با تاکسی تا محل استراحت می‌رفتیم. در یکی از این دفعات راننده برای ما این مطلب را نقل نمود که شیعیان مدینه در کشور عربستان بسیار محترم هستند. سنّی‌ها چندان اعتقادات دینی محکمی ندارند؛ بلکه بیشتر به قانون پای‌بند هستند. به عنوان مثال اگر شخصی در ماشین خود فرشی گذاشته باشد و در بین راه این فرش از ماشین بیفتد، به راحتی آن فرش را به سرقت می‌برند؛ چرا که پیگیری قانونی آن ممکن نیست، و یا به عنوان مثال سنّی‌ها اگر فرصت کنند نماز را در مسجد می‌خوانند، ولی اگر فرصت پیدا نکنند در منزل خود نماز نمی‌خوانند.

نکته قابل توجهی که بیان کرد این بود که می‌گفت: فرماندهان نظامی عربستان در منزل خود افرادی را به عنوان گماشته قرار می‌دهند که امور منزل را انجام دهد. فرماندهان، این گماشتگان را از شیعیان انتخاب می‌کنند؛ چرا که اعتقاد دارند شیعیان اهل خیانت نیستند. این امر بسیار برای ما مایه سرور و افتخار بود. امیدواریم با ظهور حضرت ولی عصر (عج) و انتقام از دشمنان حضرت زهرا سلام الله علیها به شادی واقعی برسیم.

یک واقعه‌ای نقل شده که ما در مقاله‌ای که مربوط به غدیر است به طور کامل آن را نقل کرده‌ایم. خلاصه‌ آن واقعه این است که شخصی در عید غدیر، امیرالمومنین A را در خواب محزون دید. به حضرت عرض کرد با وجود آنکه عید است، چرا شما غمگین هستید؟ حضرت فرمود:

لا ترونی اتّخذتُ لا و عُلاها

بعد بیت الأحزان بیتَ سُرور

و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آل محمّد.

 

 


[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج3، ص560. جامع أحادیث الشیعة، ج۹، ص۱۶۷، رقم۱۲۸۴۷

[2] توبه، ۱۰۳.

[3] توبه، ۶۰.

[9] الخصال، الشیخ الصدوق، محمد بن علی بن بابویه، ج1، ص62. اینکه برخی به موسیقی و شرب خمر و این امور مشغول هستند امری است که از زمان گذشته در بین برخی وجود داشته، و امر حادثی نیست. در برخی روایات وارد شده است که شخصی جواری مغنیه داشته و ثلث آن را برای حضرت قرار داده است:

«عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي الْبِلَادِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ مَوَالِيكَ عِنْدَهُ جَوَارٍ مُغَنِّيَاتٌ قِيمَتُهُنَّ أَرْبَعَةَ عَشَرَ أَلْفَ دِينَارٍ وَ قَدْ جَعَلَ لَكَ ثُلُثَهَا فَقَالَ لَا حَاجَةَ لِي فِيهَا إِنَّ ثَمَنَ الْكَلْبِ وَ الْمُغَنِّيَةِ سُحْتٌ» .

از مکاتبه معروفی که از اسحاق بن یعقوب است نیز استفاده می‌شود که اسحاق بن یعقوب از پولی که از مغنیه به دست آورده بوده، برای امام زمان (عج) فرستاده است که حضرت در پاسخ فرموده است: «وَ أَمَّا مَا وَصَلْتَنَا بِهِ فَلَا قَبُولَ عِنْدَنَا إِلَّا لِمَا طَابَ وَ طَهُرَ وَ ثَمَنُ الْمُغَنِّيَةِ حَرَامٌ»: كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص485

[12] المستدرک علی الصحیحین، الحاکم النیشابوری، ج۳، ص۱۶۵؛ فضائل فاطمة الزهراء، الحاکم النیشابوری، ص۸۹؛ جزء فضائل فاطمة، ابن شاهین، ص۲۳؛ الفوائد، التمّام الرازی، ج۱، ص۱۵۵؛ مسند البزّار، ج۱، ص۲۹۵ و …

[14] همان، رقم۳.