دانلود فایل صوتی Feghh 79-14021115
دانلود فایل متنی 14021115

فهرست

جلسه 79 فقه – 1402/11/15 – نحوه تعلّق حقّ مستحقّین به زکات

پخش صوت

Feghh 79-14021115

 

 

درس خارج فقه استاد حاج سید محمد جواد شبیری

14021115

مقرر: امیر حقیقی

موضوع: /نحوه تعلّق حقّ مستحقّین /زکات

 

 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین إنّه خیر ناصر و معین. الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و اللعن علی أعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

قول به تفصیل در نحوه تعلّق زکات

بیان شد که برخی از فقها در مورد نحوه تعلّق زکات بین اصناف اموال زکوی قائل به تفصیل شده‌اند. گذشت که با صرف نظر از ارتکاز متشرّعه که نافی قول به تفصیل است (که جناب آیت الله والد به درستی به آن استناد کرده‌اند)، می‌توان پاسخ دیگری نیز مطرح نمود. ذکر شد که روایات متعدّدی از باب زکات که در رابطه با اصناف مختلف اموال زکوی است، قطعات مختلف یک روایت است. به تناسب این مساله، بحث تفصیلی از نحوه یافتن قطعات مختلف یک روایت و ثمراتی که بر این مساله بار می‌شود، مناسب است.

تقطیع روایات

اگر قطعات مختلف یک روایت به صورت یک‌جا و باهم در یک روایت نقل شود مثل حدیث اربعمائة، کار آسان است، و می‌توان با مراجعه به حدیث اصلی، نکات ابهامی که ممکن است وجود داشته باشد را برطرف نمود. ولی اگر قطعات مختلف روایت در کنار هم نباشد بلکه پراکنده باشند، برای یافتن قطعات مختلف و کنار هم قرار دادن آنها باید راه‌هایی پیدا کرد. البته یک بحثی که مقدّم بر این است، اثبات اصل تقطیع است. از کجا بفهمیم تقطیع رخ داده است؟ پس از آنکه اصل تقطیع روشن شد، باید قطعات روایت را بیابیم و در کنار هم قرار دهیم.

روش کشف اصل وقوع تقطیع

امّا اینکه اصل وقوع تقطیع چگونه ثابت می‌شود، یک دلیل، تصریح خود روایت است. مثلا در برخی از روایات، این تعبیر وارد شده است: «فی حدیثٍ …» و «فی حدیثٍ طویلٍ» و «و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجة» و تعبیر «الحدیث» که پس از پایان یک روایت بیان می‌شود که به معنی «إلی آخره» است. راه دیگر برای اثبات وقوع تقطیع، روش کشف إنّی است. یعنی گاهی پس از به‌دست آوردن قطعات مختلف و در کنار هم قرار دادن آن‌ها اصل تقطیع هم ثابت می‌شود.

بیان دو مثال

برای روشن شدن مطلب، دو مثال بیان می‌گردد

مثال اول: روایت زراره از امام باقر A

چند روایت در منابع زیر وارد شده است که به نظر می‌رسد قطعات مختلف یک روایت باشند:

کافی، ج۴، ص۴۸۱، رقم۵

تهذیب، ج۵، ص۲۶۲، رقم۸۹۲

تهذیب، ج۵، ص۱۹۰، رقم۶۳۴

این روایت در کافی به صورت زیر نقل شده است:

«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لِلْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ مَا حَدُّ رَمْيِ الْجِمَارِ فَقَالَ الْحَكَمُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّهُمَا كَانَا رَجُلَيْنِ فَقَالَ أَحَدُهُمَا لِصَاحِبِهِ احْفَظْ عَلَيْنَا مَتَاعَنَا حَتَّى أَرْجِعَ أَ كَانَ يَفُوتُهُ الرَّمْيُ هُوَ وَ اللَّهِ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الشَّمْسِ إِلَى غُرُوبِهَا»[1].

در این روایت، امام باقر A از حکم بن عتیبه پرسیده‌اند که زمان رمی جمار، چه وقت است؟ او می‌گوید: وقت زوال شمس. حضرت بیان می‌کند: که وقت آن از طلوع تا غروب آفتاب روز دهم است.

این روایت در تهذیب با سند زیر وارد شده است

«وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ A …»[2].

 

وقوع تحریف در سند روایت زرارة

مرجع ضمیر در ابتدای این سند، «موسی بن قاسم» است. سند اول از کافی، سند معهود و شناخته‌شده‌ای است که بین روات مختلف آن، رابطه استادی و شاگردی وجود دارد و هر کدام از روات از استاد خود روایات فراوانی نقل کرده است، ولی سند دوم در تهذیب بر خلاف‌ سندهای معهود در کتب روایی است. نکاتی که در این سند غیر متعارف است به شرح زیر است:

۱. ابن اذینه، شاگرد زارره است، در حالی که در این روایت هم‌طبقه او به شمار آمده است.

۲. ابن اذینه، شاگرد امام باقر A نیست، ولی در این روایت از امام باقر A نقل کرده است.

۳. ابن اذینه از مشایخ حمّاد بن عیسی است، ولی در این سند بین آن‌دو فاصله وجود دارد.

به نظر می‌رسد در سند مزبور تحریفی رخ داده است، و در اصل به این صورت بوده است: «حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ وَ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ». یعنی تعبیر «و ابن أذینة» پیش از تعبیر «عن زرارة» باید قرار گیرد؛ نه پس از آن. اگر سند این‌گونه باشد تمامی مشکلاتی که متوجّه آن است رفع می‌شود و به یک سند عادی تبدیل می‌گردد. شاهد این تحریف، ذکر همین روایت در موضع دیگری از تهذیب است. در سند روایت سوم در موضع دیگری از تهذیب آمده است:

«وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ وَ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ A»[3].

به نظر می‌رسد که علّت وقوع این تحریف در سند روایت دوم، وقوع سقط در سند است. «ابن أذینة» از سند سقط شده است. بعد از آن، توسط کسی که به سقط پی می‌برد، در حاشیه کتاب نوشته می‌شود. پس از آن که دوباره توسط فرد بعد می‌خواهد به سند اضافه شود، به اشتباه در جای دیگری اضافه مي‌شود. یکی از مناشی تحریفِ به تقدیم و تاخیر در اسناد، وقوع سقط در اسناد و ایراد قسمت ساقط در غیر محلّ صحیح است.

متن و سند روایت سوم در تهذیب به صورت زیر است:

«عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ وَ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع أَنَّهُ قَالَ لِلْحَكَمِ بْنِ عُتَيْبَةَ مَا حَدُّ الْمُزْدَلِفَةِ؟ فَسَكَتَ. فَقَال‏ أَبُو جَعْفَرٍ ع: حَدُّهَا مَا بَيْنَ الْمَأْزِمَيْنِ إِلَى الْجَبَلِ إِلَى حِيَاضِ مُحَسِّرٍ»[4].

قرائن شاهد بر وقوع تقطیع در این روایت

این روایات وقتی در کنار هم ملاحظه شود، نظیر قطعات یک پازل هستند که در کنار یکدیگر باید قرار بگیرند. نظیر عمل باستان‌شناسی که وقتی قطعات مختلف از یک وسیله پیدا می‌شود، با دقّت، آن قطعات در کنار هم قرار می‌گیرد. گاهی ممکن است شیئی مثل خاک به یکی از قطعات چسبیده باشد که مانع اتّصال قطعات شود. این امور باید شناسایی شود و از قطعات زدوده گردد تا عملیّات اتّصال انجام شود. بازسازی روایات تقطیع شده، عملی شبیه حلّ پازل یا اتّصال قطعات باستان‌شناسی است که با دقّت باید قطعات مختلف را ملاحظه نمود و در کنار هم قرار داد.

اینکه امام باقر A از حَکَم بن عتیبه دو بار سوال پرسیده باشند، و سند هر دو هم واحد باشد، اطمینان به عدم آن داریم. این امور شاهد است که این موارد، قطعات یک روایت است. به نظر می‌رسد در ابتدا سوال حدّ رمی جمار مطرح شده باشد. وقتی حضرت پاسخ او را ردّ می‌کند، حَکَم بن عتیبه نسبت به پاسخ سوال دوم جسارت نمی‌ورزد، و حضرت خود به آن سوال پاسخ می‌فرماید.

در این مثال، چند قطعه کوتاه به هم ضمیمه گردید. در برخی موارد، قطعات بزرگی تقطیع شده است که در این صورت، هم شناخت اصل تقطیع مشکل‌تر است، و هم اتّصال قطعات مختلف به یکدیگر نیاز به دقّت و تامّل بیشتری دارد.

مثال دوم: روایت معاویة بن عمّار

یک مجموعه روایت از معاویة بن عمّار با سندهایی مشابه نقل شده است.

شواهد دال بر وقوع تقطیع در روایت معاویة بن عمّار

شواهدی بر وقوع تقطیع در این مجموعه وجود دارد که در ادامه بیان می‌گردد. برخی از این شواهد عمومی است و در تمامی قطعات این روایت وجود دارد، و برخی دیگر از شواهد مختصّ برخی از قطعات خاص این روایت است، که در ادامه بیان می‌گردد.

۱. شواهد عمومی دال بر وجود تقطیع در تمامی قطعات روایت

این مجموعه، دارای یک ساختار واحدی است. تمامی قطعات این روایات دارای ویژگی‌های زیر است:

۱. این قطعات، هیچیک مسبوق به سوال از امام A نیست؛ بلکه حضرت در ابتدا شروع به سخن می‌کنند.

۲. عبارات حضرت، همگی به نحو خطاب است و به مخاطب خود مطالبی را بیان می‌نمایند.

۳. عبارات و خطابات حضرت نوعا به صورت امر است.

۴. مخاطب، مفرد است؛ نه جمع.

نکته دیگر آنکه با ملاحظه قطعات در کنار هم می‌یابیم که این قطعات هر یک مربوط به یک موقف از اعمال حجّ است. از لحظه خروج از منزل تا رسیدن به میقات و محرم‌گشتن و رفتن به مکّه و انجام اعمال عمره تمتّع و سپس اعمال حجّ و اعمال مربوط به اماکن مختلف زیارتی و زیارات موجود در شهر مدینه، تمامی این اعمال در قطعات مختلف بیان شده است. اینکه از ابتدا تا انتهای اعمال حجّ به‌وسیله معاویة بن عمّار نقل شده باشد، اطمینان به عدم آن وجود دارد. این مجموعه نشان می‌دهد که روایات مزبور، مربوط به مجموعه کلاس‌ها و درس‌هایی بوده است که حضرت به صورت مسلسل و دنباله‌دار و پشت سر هم به معاویة بن عمّار در آموزش داده است، و گویا حضرت مثلا در هر روز یا هر جلسه بخشی از اعمال مورد نظر را به معاویة بن عمّار بیان کرده‌اند. به نظر می‌رسد که علاوه بر معاویة بن عمّار، روات دیگری نیز در این جلسات حاضر بوده‌اند، ولی معاویة بن عمّار در تمامی جلسات حاضر بوده است. از ابوبصیر و حلبی هم قطعاتی از این روایت بیان شده است.

ما روایاتی که از معاویة بن عمّار در این مورد نقل شده است را به صورت مرتّب و پشت سر هم قطعات مختلف آن را تنظیم نمودیم. در کتاب توضیح اسناد مشکله، این ترتیب بیان شده است[5]. در حاشیه آن مطلب نیز مطالب دیگری به آن اضافه شده است. برخی از موارد ممکن است مربوط به این روایات بوده است که در ابتدا مطرح نشد، ولی به جهت وجود احتمال مزبور، این روایات نیز به حاشیه اضافه گردید. در پایان آن بحث، آدرس قطعاتی که ابوبصیر و حلبی از این روایت نقل نموده‌اند نیز بیان شده است.

شاهد آنکه این روایات مختلف، قطعات مختلف یک روایت هستند آن است که بسیار بعید است و اطمینان به عدم آن داریم که معاویة بن عمّار به صورت تصادفی با یک ساختار واحد و یک اسلوب واحد، تمامی اعمال حجّ را از ابتدا تا انتها بیان نموده باشد. تنها توجیه منطقی آن است که این روایات، قطعات مختلف یک روایت واحد بوده است که در کتب مختلف به صورت تقطیع‌شده بیان شده است. یعنی وجود یک نظم منطقی بین قطعات مختلف این روایت، کاشف از وجود یک قصد است. یعنی نشان می‌دهد که این قطعات با وجود یک قصد، در کنار هم قرار گرفته‌اند، نه آنکه به صورت تصادفی این مساله رخ داده باشد. مجموعه روایات این مساله، یک مجموعه به‌هم‌پیوسته است.

۲. شواهد تقطیع در برخی قطعات خاصّ از روایت معاویة بن عمّار

البته در برخی از قطعات روایت، علاوه بر شواهد عامّی که بیان شد، شواهد دیگری بر تقطیع وجود دارد. به عنوان مثال، برخی از قطعات این روایت با تعبیر «ثُمّ» شروع شده است. روشن است که در ابتدای کلام، تعبیر «ثمّ» ذکر نمی‌شود، و این خود شاهد آن است که فقره مزبور، تکّه‌ای از کلام دیگر بوده است. به عنوان مثال در یک قطعه از تهذیب آمده است:

«مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثُمَّ اتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ كُلِّهَا إِلَّا الْأَفْعَى وَ الْعَقْرَبَ وَ الْفَأْرَةَ فَأَمَّا الْفَأْرَةُ فَإِنَّهَا تُوهِي السِّقَاءَ وَ تُضْرِمُ عَلَى أَهْلِ الْبَيْتِ الْبَيْتَ وَ أَمَّا الْعَقْرَبُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّه‏»[6].

در روایت دیگری آمده است:

«مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي سَمَّالٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثُمَّ تَطُوفُ بِالْبَيْتِ سَبْعَةَ أَطْوَافٍ وَ تَقُولُ فِي الطَّوَافِ- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُك‏ ….» [7]

و همینطور در آدرس‌های زیر در ابتدای روایت، تعبیر «ثمّ» وارد شده است:

تهذیب، ج۵، ص۱۴۸، رقم۴۸۷ و ص۱۹۲، رقم۴۳۷ و ص۲۰۴، رقم۶۷۹.

برخی از قطعات دیگر با «واو» عطف آغاز شده است. به عنوان مثال:

«وَ عَنْهُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَ إِنَّمَا تُعَجِّلُ الصَّلَاةَ وَ تَجْمَعُ بَيْنَهُمَا لِتُفَرِّغَ نَفْسَكَ لِلدُّعَاءِ فَإِنَّهُ يَوْمُ دُعَاءٍ وَ مَسْأَلَةٍ ثُمَّ تَأْتِي الْمَوْقِفَ …»[8].

بررسی سند روایت معاویة بن عمّار

غالب قطعات روایت مزبور در کافی وارد شده است. مرحوم شیخ در تهذیب، قطعات این روایت را از چند کتاب -مثل حسین بن سعید و موسی بن قاسم- نقل می‌نماید. ما به بررسی نقلیّات شیخ طوسی از موسی بن قاسم می‌پردازیم. تمامی روایاتی که شیخ در این موضوع از موسی بن قاسم نقل کرده است، تمامی آنها تنها از طریق دو سند نقل شده است:

۱. موسی بن قاسم عن صفوان بن یحیی عن معاویة بن عمّار

۲. موسی بن قاسم عن ابراهیم عن معاویة بن عمّار

همانطور که بیان شد، وحدت سند نیز قرینه دیگری بر تقطیع است. نکته آنکه روایت «موسی بن قاسم عن ابراهیم عن معاویة بن عمّار»، منحصر به قطعات این روایت است. مراد از ابراهیم در این سند، «ابراهیم بن ابی السمّال الاسدی» است. این راوی با نام‌های زیر در کتب ذکر شده است:

ابراهیم

ابراهیم بن ابی السمال

ابراهیم بن ابی السماک: در این نقل، «السمال» به «السماک» تحریف شده است.

ابراهیم الأسدی

ابراهیم النخعی: این تعبیر تنها در یک مورد وارد شده، و آن هم محرّف است. علّت تحریف آن است که ابراهمیم نخعی، از فقهای بسیار معروف عامّه است. از او در کتب عامّه در موارد زیادی با نام «ابراهیم» یاد شده است. گویا در یک سند، نام ابراهیم آمده و ناسخ به اشتباه گمان برده است که مراد از او، همان ابراهیم نخعی است. و لذا لقب نخعی را به آن اضافه نموده است. این امکان هم وجود دارد که لقب را در حاشیه ذکر کرده باشد و بعدا از حاشیه به متن منتقل شده باشد. البته احتمال اول اقوی است.

اینکه به صورت تصادفی، موسی بن قاسم، هیچ روایت دیگری از ابراهیم بن ابی السمان نداشته باشد نیز با متعدّد بودن این روایات سازگار نیست. اینکه تنها قطعات مربوط به این روایت را نقل کرده است، خود شاهد بر اتّحاد این روایات است. این میزان شباهت متنی و شباهت سندی بدون آنکه مستند به یک عامل و منشا واحد که همان اتّحاد روایات باشد، توجیه دیگری ندارد. به عنوان مثال، اینکه یک باستان‌شناس قطعات مختلف یک کوزه را به هم متّصل می‌کند، از آن رو است که طبیعی نیست قطعات مختلف این پازل با هم هماهنگ باشند و با همدیگر یک کوزه را تشکیل دهند، و در عین حال هیچ ارتباطی به هم نداشته باشند. یعنی چند تکه که از جهت حالت و رنگ و اندازه به ‌گونه‌ای هستند که با اتّصال به همدیگر یک کوزه را تشکیل می‌دهند، کاشف از آن است که این قطعات در اصل یک کوزه بوده‌اند. البته برخی اوقات، اطلاعات خارجی نیز در اتّصال قطعات کمک‌کننده است. در محل بحث نیز اطّلاعات خارجی کمک می‌کند که تقطیع کشف شود. اینکه ما از خارج می‌دانیم اعمال حجّ به چه صورت است، به کشف تقطیع کمک می‌کند.

ثمرات کشف تقطیع

به دست آوردن تقطیعات فواید متعدّدی دارد. فایده اصلی شناخت تقطیع، به دست آوردن قرائن و سیاق روایت برای استظهار صحیح از آن است. علاوه بر این فایده اصلی، برخی فواید دیگر از جمله فواید رجالی نیز در این مساله وجود دارد. برخی از ثمرات در شناخت تحریفات است. به عنوان مثال، تشخیص تحریف ابراهیم نخعی از این راه میسّر است. در مورد این ابراهیم نخعی در کتب رجالی مطالب زیادی بیان شده است که بسیاری از آن مطالب از اساس صحیح نیست. رجالیون برای تحلیل این سند، به دنبال روایات موسی بن قاسم از ابراهیم نخعی گشته‌اند و یا رواتی که با نام ابراهیم بوده‌اند و موسی بن قاسم از آنها روایت نموده است را به‌دست آورده‌اند و تحقیقات متعدّدی در این زمینه برای تحلیل این سند به کار برده‌اند که بسیاری از آن تحقیقات هیچ ثمری ندارد. با کشف تقطیع این تحریف مشخّص می‌شود.

ثمره دیگر، تمییز مشترکات است. اینکه مراد از «ابراهیم»، همان «ابراهیم بن ابی السمّال» باشد، به‌وسیله همین کشف تقطیع روشن می‌شود.

در این روایت که موسی بن قاسم از ابراهیم نقل کرده است، بیان شد که مراد، «ابن ابی السمال» است. اگر در مورد دیگری موسی بن قاسم از ابراهیم نقل کند، ولی از این مجموعه نباشد، نمی‌تواند آن را بر ابن ابی السمال حمل نمود. در جلسه آینده در رابطه با فواید تشخیص تقطیعات بیشتر سخن خواهیم گفت. آدرس روایات موسی بن قاسم در این مجموعه ادامه بیان می‌شود. این آدرس‌ها به ترتیب واقعی ذکر می‌شود. یعنی به ترتیبی که در روایت اصلی وجود داشته و بعد از آن، تقطیع گشته است.

۱. روایت موسی بن قاسم عن ابراهیم:

تهذیب الأحکام، ج۵، ص۲۹۷، رقم۱۰۰۶؛ ص۲۹۹، رقم۱۰۱۳؛ ص۳۶۵، رقم۱۲۷۳؛ ص۳۷۰، رقم۱۲۸۸؛ ص۹۴، رقم۳۰۹؛ ص۱۰۴، رقم۳۳۹؛ ص۱۴۸، رقم۴۸۷؛ ص۱۸۱، رقم۶۰۸؛ ص۱۸۲، رقم۶۱۱؛ ص۱۹۲، رقم۶۳۷؛ ص۲۰۴، رقم۶۷۹؛ ص۲۶۹، رقم۹۲۲؛ ص۲۷۴، رقم۹۳۹؛ ص۲۷۵، رقم۹۴۱.

۲. روایات موسی بن قاسم عن صفوان:

تهذیب الأحکام، ج۵، ص۶۱، رقم۱۹۳؛ ص۷۸، رقم۲۵۸؛ ص۶۹، رقم۲۲۷؛ ص۷۱، رقم۲۳۲؛ ص۷۲، رقم۲۳۷؛ ص۱۴۳، رقم۴۷۵[9]؛ ص۲۸۵، رقم۹۷۰[10]؛ ص۲۵۶، رقم۸۶۸.

در جلسه آینده به ادامه این بحث می‌پردازیم.

و صلّی الله علی سیّدنا محمّد و آل محمّد.

 

 

 


[5] توضیح الأسناد المشکلة، ج۱، ص۴۱۰.

[9] در این مورد در سند وارد شده است: «مُوسَى بْنُ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ وَ غَيْرِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ». مراد از «غیره» ممکن است همین ابن ابی السمّال باشد.

[10] این آدرس با آدرس قبل (ص۱۴۳، رقم۴۷۵) اتّحاد دارد. و متن و سند آن‌دو یکی است.