درس خارج فقه استاد حاج سید محمد جواد شبیری
14021205
مقرر: امیر حقیقی
موضوع: /ادله دال بر اشتراط قصد قربت /زکات
خلاصه مباحث گذشته:
بحث در بررسی ادله دال بر اشتراط قصد قربت بود. یکی از ادلّه، استدلال آیت الله خویی به ادلّه بناء اسلام است. مناقشات آیت الله هاشمی و آیت الله والد و سخن ما در مورد این استدلال، در جلسه گذشته بیان شد. آیت الله هاشمی به روایاتی که اشتراط قربت در صدقه در آنها وارد شده، تمسّک نموده بودند.
أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی الله علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.
ادلّه دال بر اعتبار قصد قربت در زکات
بحث در بررسی ادلّه دال بر اعتبار قصد قربت در زکات بود.
استدلال آیت الله خویی: صدقه بودن زکات
یکی از این ادلّه، کلام آیت الله خویی بود که فرمودند زکات، صدقه است، و در صدقه قصد قربت معتبر است؛ پس در زکات نیز این قید اعتبار دارد. وجه آنکه چرا در صدقه، قصد قربت معتبر است، در کلام آیت الله خویی و آیت الله هاشمی بیان شده است. آیت الله خویی، قصد قربت را مقوّم صدقه دانستند و مفهوم صدقه را مقیّد به قصد قربت دانستند، ولی آیت الله هاشمی، قصد قربت را مقوّم صدقه نمیدانند؛ بلکه نفوذ صدقه و صحّت آن را -به جهت روایاتی که وارد شده- مشروط به قصد قربت میدانند.
مناقشه در کلام آیت الله خویی: تقیّدِ مفهومِ صدقه، به قصد قربت
آیت الله خویی، قصد قربت را مقوّم صدقه میدانند. در این جلسه روایت دیگری که دلالت بر آن دارد که مقوّم صدقه، قصد قربت نیست، ذکر میگردد.
روایت بسیار مفصّلی در کافی ذکر شده که کتاب جامع أحادیث شیعه نیز آن را نقل کرده است. این روایت، مربوط به آخر الزمان و گناهانی است که در آن موقع، در جامعه بروز میکند. در این روایت در مورد صدقه آمده است:
«وَ رَأَيْتَ الصَّدَقَةَ بِالشَّفَاعَةِ لَا يُرَادُ بِهَا وَجْهُ اللَّهِ وَ يُعْطَى لِطَلَبِ النَّاس»[1].
«یعطی لطلب الناس»: فعل «یعطی» در این روایت، در برخی از نسخ کافی، به صورت مونّث «تعطی» آمده است. به نظر میرسد همین نسخه صحیح است. در برخی از نسخ هم حرف «واو» در روایت ذکر نشده و آمده است: «لا یراد بها وجه الله تعطی لطلب الناس».
«رأیت الصدقة بالشفاعة»: شفاعت در این فقره به چند صورت ممکن است معنی شود.
وجه اول: برای پرداخت صدقه، انسانها به دنبال واسطه میگردند، و این صدقه را بهخاطر جایگاه پیدا کردن نزد واسطه پرداخت میکنند.
وجه دوم: خودشان به فقیر، صدقه نمیدهند؛ بلکه منتظر میمانند فقیر درخواست کند تا پرداخت کنند، که در این صورت، مراد از «الناس»، فقرا هستند.
وجه سوم: شبیه وجه دوم، با این تفاوت که با درخواست شفیع، صدقه میدهند، و خودشان اقدام به صدقه نمیکنند. با این توجیه، مراد از «الناس»، شفیعان هستند.
هنگام مشاهده این فقره از روایت، احتمالی به ذهن ما رسید که البته نسخهای در تایید آن نیافتیم، ولی احتمال آن را قابل اعتنا میدانیم. ممکن است به جای «الشفاعة»، واژه «الشناعة» باشد. یعنی روایت در اصل اینگونه باشد: «رأیت الصدقة بالشناعة، لایراد بها وجه الله». شناعت به معنی آبرو ریزی و امثال آن است. اگر اینگونه باشد، مراد روایت آن میشود که صدقهدهندگان خودشان صدقه نمیدهند بلکه منتظر درخواست میمانند، و با آبروریزی صدقه پرداخت میکنند.
غرض آنکه از این روایت استفاده میشود که در مفهوم صدقه، قصد قربت اخذ نشده است. بلکه ممکن است بدون این قصد نیز عطا شود. یعنی صدقه، هم ممکن است به قصد طلب وجه الله عطا شود و هم به قصدی دیگر.
در برخی از روایات وارد شده است که مثلا «صدقهای که وجه الله از آن اراده شده باشد، کذا است». ممکن است با این روایات به کلام آیت الله خویی اشکال شود و بیان شود که وقتی صدقه، در این روایات مقیّد شده است به آنکه وجه الله از آن اراده شود، معلوم میشود که ممکن است از صدقه، وجه الله هم اراده نشود. البته این تقریب، ممکن است قابل مناقشه باشد، و بیان شود که این قید در روایات مزبور، قیدی توضیحی است. ولی در روایت محلّ بحث، چنین بیانی ممکن نیست. و میتوان این روایت را شاهد بر نقض کلام آیت الله خویی دانست.
حاصل آنکه تردیدی وجود ندارد که در مفهوم عرفی صدقه قصد قربت معتبر نیست؛ بنابرین، بیان آیت الله خویی، تمام نیست.
کلام آیت الله هاشمی: دلالت روایات بر اعتبار قصد قربت در صدقه
آیت الله هاشمی قصد قربت را در مفهوم صدقه معتبر نمیداند، ولی در نفوذ صدقه و صحّت آن معتبر میداند. ایشان به برخی از روایات در این مورد تمسّک کردهاند. ایشان در کتاب الزکاة،۴ روایت ذکر کردهاند. بهجز این ۴ روایت، روایات بسیار زیاد دیگری نیز به این مضمون وجود دارد که آنها را نیز میتوان مدّ نظر قرار داد. برخی از روایات نیز معارض این روایاتی است که آیت الله هاشمی بیان کرده است. در سال گذشته به مناسبت بحث اشتراط قبض در صدقه، برخی از این روایات بیان شد[2]. البته در محلّ بحث، از زاویهای غیر از آنچه در سال گذشته بیان شد، باید بحث را مورد بررسی قرار دهیم. زاویه دید در سال گذشته، ناظر به مساله قبض است، ولی در مانحن فیه، محلّ بحث، قصد قربت است؛ لذا ما آن روایات را دوباره ذکر میکنیم و مورد بررسی قرار میدهیم.
ذکر چند نکته پیش از بررسی روایات
پیش از ذکر روایات، به چند نکته باید توجه داشت:
نکته اول: استعامل صدقه در روایات در مقابل زکات
دقّت کنید که واژه صدقه، گاهی در مقابل زکات به کار میرود، و گاهی در یک معنای عام که شامل جمیع صدقات میشود، استعمال میگردد. گاهی هم در خصوص زکات به کار میرود. مثل آیه ﴿إنّما الصدقات للفقراء و ….﴾[3] که مراد از صدقات در این آیه شریفه، زکات واجب است. البته در این آیه ممکن است اختصاص «صدقات» به زکات به جهت دلالت «ال» عهد باشد که ناظر به زکاتی است که پیامبر r اخذ نموده است. ولی استعمال صدقه در مقابل زکات، مورد تردید نیست، و در روایات زیادی این استعمال رخ داده است. نتیجه آنکه استدلال به روایاتی که در صدقه، قصد قربت را معتبر دانسته است، متوقّف بر آن است که اثبات شود در این روایات، مراد از صدقه، خصوص زکات است، و یا معنای عامّی است که شامل زکات نیز میشود، و اثبات چنین امری بسیار مشکل است.
نکته دوم: استعمال صدقه در مورد وقف
واژه صدقه گاهی در مورد وقف استعمال میگردد. اصطلاحات «صدقات النبی»، «صدقة فاطمة» و امثال آن مربوط به اوقاف ایشان است. البته این بحث باید بررسی شود که آیا یکی از معانی صدقه، وقف است، یا آنکه صدقه دارای یک معنای جامع است و به این اعتبار در وقف به کار میرود. گاهی در کنار صدقه، واژهای ذکر میشود که روشن میکند که مراد از صدقه، وقف است؛ مثل «صدقة مبتوتة»، «صدقة جاریة»، ولی اگر به صورت مطلق ذکر شود، نیاز به دقت دارد. استدلال به روایات محلّ بحث، مبتنی بر آن است که اثبات شود که یکی از معانی صدقه وقف نیست، یا آنکه قرینهای اقامه شود که صدقه در این روایات، به معنی خصوص وقف نیست. این بحث نیز بسیار مفصّل است، و نیازمند پژوهش و تحقیق است و از محلّ بحث خارج است. آنچه در بدو امر به نظر میرسد آن است که استعمال صدقه در وقف به جهت معنای جامع آن است، و آنطور نیست که یکی از معانی آن وقف باشد، ولی این مساله نیازمند تحقیق و پژوهش و بررسی تفصیلی است.
نکته سوم: معانی محتمل برای روایات محلّ بحث
آیت الله هاشمی ۴ روایت در رابطه با اشتراط قصد قربت در صدقه ذکر کرده و بر دلالت آنها اشکال نموده، و بیان کرده است:
«إلّا أنّ هذه الروایات ظاهرة فی أنّ الصدقة تعطی فی سبیل الله و کأنّها تعطی للّه، و هذا مأخوذ فی مفهوم الصدقة و هو غیر قصد القربة، فلو أعطاها فی سبیل الله بقصد الریاء کان صدقة أیضا»[4].
به نظر میرسد که معنایی که آیت الله هاشمی در رابطه با این روایات بیان نمودهاند، صحیح نیست؛ بلکه سه معنی دیگر در مورد این روایات محتمل است که بیان میگردد.
معنای اول: تملیک صدقه به خداوند
یک بحث آن است که آیا در صدقه یک مال، آن مال به خداوند تملیک میشود یا خیر. یعنی اگر هم تملیک به فقرا شود، این تملیک در طول تملیک به خداوند است. همانطور که در نذر اینگونه است. مال منذور به تملیک خداوند درمیآید. البته باید توجّه داشت که این تملیک، واقعی است، نه آنکه مجاز باشد یا تشبیه باشد. در سال گذشته بیان شد که ملکیّت حقیقی خداوند نسبت به برخی از اشیاء، منافات با ملیکّت اعتباری خداوند ندارد؛ چرا که احکام ملکیّت حقیقی با احکام ملکیّت اعتباری متفاوت است. این که صدقه ملک خدا میشود، ارتباطی با قصد قربت ندارد. ممکن است یک شیء تملیک به خداوند بشود، ولی قصد قربت هم در آن وجود نداشته باشد. همانطور که مال منذور به خداوند تملیک میشود، ولی نذر از امور عبادی نیست.
معنای دوم: ملکیّت خداوند نسبت به صدقه
ممکن است مراد از روایات محلّ بحث، آن نباشد که صدقهدهنده، تملیک برای برای خداوند را نیّت کند؛ بلکه خداوند صدقه را ملک برای خودش قرار داده است. وقتی برای یک مال، عنوان صدقه اعتبار میشود، خداوند آن را ملک خودش قرار میدهد و اعتبارا خودش مالک آن مال میگردد. از برخی از ادلّه زکات، این معنی استفاده میشود. از روایت برید عجلی که از زکات به «حقّ اللّه» تعبیر شده است، ممکن است این معنی استفاده گردد. از برخی از روایات صدقه نیز ممکن است این معنی استفاده گردد. آیه زیر نیز میتواند اشاره به این معنی داشته باشد: ﴿أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ﴾[5].
بنابرین، خداوند صدقه را به عنوان ملک خودش اخذ میکند و به فقرا میدهد. این اعتبار از آن رو است که صدقه باعث ذلّت فقرا نگردد. در صدقه نوعی ترحّم و ذلّت برای فقرا وجود دارد. به جهت آنکه از این ذلّت کاسته شود، خداوند خود را گیرنده صدقه اعتبار کرده است. این امر، صرف تشریفات نیست؛ بلکه خداوند خود را مالک قرار میدهد. همانطور که در مورد خمس، خداوند خود را شریک قرار داده است تا آنکه مال، احترام پیدا کند. البته این ملکیّت خداوند متعال برای پیامبر r و ملکیت پیامبر r برای امام A است، و به جهت آنکه حرمتی نسبت به مال ایجاد شود، و مردم با احترام آن مال را به پیامبر r و أئمّه b عطا کنند، اعتبار مزبور رخ داده است. ممکن است مطلق صدقات اینگونه باشد. روایت زیر نیز ممکن است به این معنی باشد:
«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي حَفْصَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ قَدْ وَكَّلْتُ بِهِ مَنْ يَقْبِضَهُ غَيْرِي إِلَّا الصَّدَقَةَ فَإِنِّي أَتَلَقَّفُهَا بِيَدِي تَلَقُّفاً»[6].
آیت الله خویی در مورد این روایت بیان کرده است که به تناسب حکم و موضوع، روشن میشود که قصد قربت معتبر است. در غیر این صورت وجهی نیست که خداوند آن را قبول نماید. پاسخ آن است که چون ملک خود او است، قبول میکند.
معنای سوم: اعتبار قصد قربت در صدقه
این معنای سوم، همان محلّ بحث است. یعنی روایات بیانگر آن است که صدقه در صورتی صحیح است که با قصد قربت همراه باشد.
ذکر روایات
در این بخش از بحث، روایات دال بر اشتراط قصد قربت در صدقه ذکر میشود. ابتدا ۴ روایتی که آیت الله هاشمی ذکر نموده، بیان میگردد:
روایت اول و دوم: صحیحه حمّاد بن عثمان و صحیحه فضلا
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا صَدَقَةَ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[7].
«عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ وَ حَمَّادٍ وَ ابْنِ أُذَيْنَةَ وَ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ غَيْرِهِمْ كُلِّهِمْ قَالُوا قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: لَا صَدَقَةَ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»[8].
آیت الله هاشمی از این روایت به صحیحه فضلا تعبیر کردهاند. حدس ما آن است که این تعبیر، بنا بر اصطلاح قوم نباشد. گویا اصطلاح صحیحه فضلا در جایی تعبیر میشود که روات، همگی از اصحاب اجماع باشند، ولی در این مورد اینگونه نیست. البته این اشکال مهمّی نیست؛ بلکه صرف تعبیر است[9].
آنچه آیت الله هاشمی در نقد بر استدلال به روایات بیان کرده است، شبیه به معنای اولی است که بیان شد. البته کلام ایشان دقیقا همان معنای اول نیست؛ چرا که ایشان تعبیر نموده است: «کأنّها تعطی للّه». ملکیّت خداوند با تعبیر «کأنّ» تناسب ندارد؛ بلکه حقیقتا ملک خداوند است. هیچیک از ۴ روایتی که آیت الله هاشمی نقل نموده، ظهور در معنایی که ایشان ادّعا نموده ندارد. این ۲ روایت که ایشان نقل نموده، ظاهر در اشتراط قصد قربت در صدقه است. حال، قصد قربت ممکن است در مفهوم صدقه اخذ شده باشد، و یا شرط صحّت آن باشد. به نظر میرسد روایت «لَا صَدَقَةَ وَ لَا عِتْقَ إِلَّا مَا أُرِيدَ بِهِ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[10] ظاهر در آن است که شرط صحّت صدقه، قصد قربت است. قرینه بر این مطلب، عتق است. مفهوم عتق، مقیّد به قصد قربت نیست، و عتق بدون قصد قربت هم عتق است.
روایت، بیانگر آن است که در مورد عتق –هرچند در مفهومش، قصد قربت اخذ نشده است، ولی- در نفوذ شرعی آن، قصد قربت معتبر است. عتق، قرینه است بر آنکه صدقه نیز اینگونه است.بنابرین، این روایت با روایاتی که بیانگر آن است که در مفهوم صدقه، قصد قربت اخذ نشده است، منافاتی ندارد.
از اساس، امام A در مقام بیان معنای عرفی واژهها نیست. آنچه با شان امام سازگار است، بیان امور شرعی است، یا بیان اموری است که امام A اطلاعات ویژهای در مورد آن داشته باشد که به آسانی در دسترس دیگران نیست. مثل امور تکوینی در آسمانهای بالا، مثل توصیف بهشت و جهنّم، و امثال آن. ولی اموری که عرف متعارف، عالم به آن است، نیاز به تعریف عرفی آن توسّط امام نیست. صدقه و عتق هم از مخترعات شرعی نیستند؛ بلکه از مفاهیم عرفی هستند که از زمان قدیم رایج بوده است.
بنابرین، روایت مزبور ناظر به صحّت صدقه و نفوذ شرعی آن است. نتیجه آنکه در بیان روایات معارض با این دسته از روایات، باید دقّت نمود. روایاتی که بیانگر آن است که در مفهوم صدقه قصد قربت اخذ نشده است، معارض با این روایات به شمار نمیرود.
معنای «ما أرید به وجه اللّه» همان قصد قربت است. آنچه آیت الله هاشمی بیان کردهاند، صحیح نیست و خلاف ظاهر روایت است. اگر حضرت بخواهد اعتبار قصد قربت را در صدقه بیان کند، جز این تعبیر، و تعابیری نظیر این، چگونه ممکن است بیان شود. این تعبیر، روشنترین تعبیری است که برای بیان اعتبار قصد قربت ممکن است به کار رود. حاصل آنکه از این روایت استفاده میشود که قصد قربت در صحّت و نفوذ شرعی صدقه –مثل شرطیّت قصد قربت در عتق- معتبر است.
روایت سوم: صحیحه محمّد بن مسلم
«يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنْ رَجُلٍ كَانَتْ لَهُ جَارِيَةٌ فَآذَتْهُ فِيهَا امْرَأَتُهُ فَقَالَ هِيَ عَلَيْكِ صَدَقَةٌ فَقَالَ إِنْ كَانَ قَالَ ذَلِكَ لِلَّهِ فَلْيُمْضِهَا وَ إِنْ لَمْ يَقُلْ فَلْيَرْجِعْ فِيهَا إِنْ شَاءَ»[11].
در مورد این روایت، یک احتمال آن است که مراد از صدقه وقف باشد. این احتمال جدّی است، و با ظاهر روایت نیز سازگار است. ولی جدای از این بحث، ظاهر تعبیر «قَالَ ذَلِكَ لِلَّهِ»، همان قصد قربت است. البته ظهور این روایت به قوّت ظهور روایت پیش نیست. روایت قبل، ظهوری بسیار قوی در معنای قصد قربت دارد، و کلامی که آیت الله هاشمی بیان کردهاند، عجیب است. حمل روایت محمّد بن مسلم بر معنای اول (تملیک خداوند) خلاف ظاهر است. بهخصوص آنکه واژه صدقه و جاریه، هر دو مونّث است، و ارجاع «ذلک» که مذکّر است به آن دو، نیاز به تکلّف و توجیه زیادی دارد. ظاهر روایت آن است که نقش نحوی «لام» در «للّه»، مفول له، و متعلّق به قال است. بنابرین، روایت شریفه ظاهر در مساله قصد قربت است.
البته به جای تعبیر «قصد قربت»، بهتر است به «برای خدا بودن» تعبیر شود. ما در زمان تالیف رساله آیت الله والد که در خدمت ایشان بودیم، در مواضعی که نیاز به بیان قصد قربت بود، ایشان میفرمودند بهترین تعبیر آن است که بیان شود: «برای خدا باشد». علّت این امر نکتهای است که آیت الله خویی بیان کردهاند. ایشان متذکّر شدهاند که قصد قربت، موضوعیّت ندارد؛ بلکه به هر نحوی، فعل به خداوند اضافه شود و منتسب شود، کافی است. بهترین لفظی که این معنی را میرساند، همان لفظی است که آیت الله والد فرمودند.
ولی اشکالی که به این استدلال وارد است آنکه روایت شریفه، بیانگر شرطیّت قصد قربت برای لزوم صدقه است؛ نه آنکه شرط صحّت باشد. از تعبیر «فلیرجع إن شاء» در ذیل روایت استفاده میشود که اگر قصد قربت وجود نداشته است، صدقه نافذ است، ولی لازم نیست. با این توضیح، روایت محمّد بن مسلم با روایت قبلی معارض خواهد بود، و وجه جمع بین این دو روایت، نیازمند تامّل است. یک توجیه آن است که روایت حمّاد بر صدقه لازمه حمل شود. یعنی مراد از لا صدقة و لا عتق، آن است که «لا صدقة لازمة و لا عتقا لازما». توجیه دیگر آنکه روایت محمّد بن مسلم بر وقف حمل شود. البته اینکه جمع عرفی بین این دو روایت چیست، نیاز به تامّل و بررسی شواهد دارد. این دو احتمال در بدو امر به نظر رسید.
روایت چهارم: صحیحه جمیل
«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع الرَّجُلُ يَتَصَدَّقُ عَلَى وُلْدِهِ بِصَدَقَةٍ وَ هُمْ صِغَارٌ أَ لَهُ أَنْ يَرْجِعَ فِيهَا؟ قَالَ: لَا، الصَّدَقَةُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[12].
این روایت ظاهر در آن است که خداوند صدقه را ملک خود قرار داده است، و آنچه که ملک خداوند است، رجوع در آن امکان ندارد. «الصدقة للّه» به این معنی نیست که صدقهدهنده، نیّت کرده است که تملیک خداوند کند. نزد عرف نیز صدقهدهندگان نیّت تملیک به خداوند نمیکنند. بلکه خداوند برای عزّتبخشیدن به فقرا، خود را دریافتکننده صدقه اعتبار نموده است. در این صورت روایت به محلّ بحث ارتباط ندارد، و دالّ بر اعتبار قصد قربت نیست.
این ۴ روایتی بود که آیت الله هاشمی بیان کردند. روایات دیگری نیز به این مضمون وارد شدهاند که به ذکر برخی از آنها اکتفا میکنیم، و مصدر سایر روایات را بیان مینماییم:
روایت پنجم
«جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلَامُ كَانَ يَقُولُ: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ فَرُدَّتْ عَلَيْهِ، فَلَا يَجُوزُ لَهُ أَكْلُهَا، وَ لَا يَجُوزُ لَهُ إِلَّا إِنْفَاذُهَا، إِنَّمَا مَنْزِلَتُهَا بِمَنْزِلَةِ الْعِتْقِ لِلَّهِ، فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَعْتَقَ عَبْداً لِلَّهِ فَرُدَّ ذَلِكَ الْعَبْدُ، لَمْ يَرْجِعْ فِي الْأَمْرِ الَّذِي جَعَلَهُ لِلَّهِ، فَكَذَلِكَ لَا يَرْجِعُ فِي الصَّدَقَةِ»[13].
روایت ششم:
این روایت در تهذیب در ذیل دو رقم نقل شده که اختلافی یسیر در الفاظ آن دو وجود دارد:
«أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ ثُمَّ رُدَّتْ عَلَيْهِ فَلَا يَأْكُلْهَا لِأَنَّهُ لَا شَرِيكَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي شَيْءٍ فِيمَا جُعِلَ لَهُ إِنَّمَا هُوَ بِمَنْزِلَةِ الْعَتَاقَةِ لَا يَصِحُّ رَدُّهَا بَعْدَ مَا يُعْتِقُ»[14].
روایات دیگری نیز در این زمینه وارد شده که به ذکر آدرس آنها در کتاب جامع أحادیث شیعه اکتفا مینماییم:
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۹۷، ح۳۵۱۶۱.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۲۰۲، ح۳۵۱۷۵.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۶۸، ح۳۵۰۸۵.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۷۰، ح۳۵۰۹۷.
روایات معارض
آدرس روایاتی که به عنوان معارض این روایات به نظر میرسد و بر عدم اعتبار قصد قربت در صدقه دلالت دارد به شرح زیر است:
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۷۰، ح۳۵۰۷۸.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۷۰، ح۳۵۰۸۲.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۷۰، ح۳۵۰۸۴.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۷۰، ح۳۵۱۶۷.
جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۷۰، ح۳۵۰۹۷.
و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آل محمّد.
[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج8، ص41. جامع أحادیث الشیعة، ج۱۶، ص۵۰۵، ح۲۲۴۵۴.
[2] تاریخ ۹-۹-۱۴۰۱ و تاریخ ۲۲-۹-۱۴۰۱ این روایات ذکر شده است.
[3] توبه، ۶۰.
[4] کتاب الزکاة، ج۳، ص۲۵۲.
[5] توبه، ۱۰۴.
[7] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج7، ص30. جامع أحادیث الشیعة، ج۹، ص۴۷۳، ح۱۳۶۰۷.
[8] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج7، ص30، رقم۲. جامع أحادیث الشیعة، ج۹، ص۴۷۳، ح۱۳۶۰۸.
[9] اولین مقالهای که ما تالیف نموده و چاپ کردیم در سال ۱۳۶۵ بود که مقالهای در ردّ آقای بهبودی بود. ما در آن زمان به جهت عجلهای که داشتیم، خیلی زود آن مقاله را برای چاپ فرستادیم. آیت الله والد فرمودند که بهتر بود ابتدا مقاله را به ایشان عرضه میکردیم تا مطالعه نمایند و سپس برای چاپ ارسال شود، ولی در هر صورت به جهت عجلهای که وجود داشت، این امر میسّر نشد. ایشان از آن رو فرمودند که ما در جوانی در سنّ حدود ۲۰ سالگی بودیم. پس از آن، ما مقاله را برای ایشان آوردیم. ایشان برخی نکات در اصلاح مقاله فرمودند. از جمله بیان کردند که شما وقتی اشکال میکنید، سعی کنید که اشکالات جزئی و غیر اساسی را ذکر نکنید، و در عوض بر اشکالات اساسی پافشاری کنید و حول آن اشکالات بیشتر بحث کنید. مثلا به جای ذکر ۵ اشکال که ۲ مورد آن اساسی است، تنها همان ۲ مورد را با تاکیدات بیشتر ذکر کنید.
[12] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج7، ص31، رقم۵. جامع أحادیث الشیعة، ج۲۴، ص۱۶۴، ح۳۵۰۷۷.